نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۴به نفسِ حاج سید محمد جوادی

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۴به نفسِ حاج سید محمد جوادی

شبهای درد و نافله و بی قراریم، علی
چشم خداست شاهد شب زنده داریم
گاهی میان گریه که از هوش میروم

*امام حسن نتونست بلند بگه مادر
آستین به دهان گرفته بودن همشون نیمه شب..اون شبی که باباشون علی بدن رو غسل میداد.مدینه یه ختم جمع و جورم برا فاطمه نگرفتن. یه نفر نیومد به امام حسن بگه خدا صبرت بده.خدا نکنه یه بچه ببینه مادرش جلو چشمش سیلی میزنن..جوان ننه...*

گاهی میان گریه که از هوش میروم
اشــک علی ست آنکه میاید به یاریم

صدا زد....
چندیست نان نپخته و کاری  نکرده ام
شرمندهٔ کنیزم از این ،خانه داری ام

*گفت علی. ببین حال ناموست به کجا رسیده ...*

گفت زخمم به یک اشاره دهان باز میکند
شب تا سحر مراقب این زخمِ کاریم...آی ننه...

*بابا تازه بچه اش کشته شده عوض اینکه بگه بچه م ...پهلوم ...گفت فضه علی رو کجا بردن*

*اگه یه روز ببینی مادرت دست به دیوار میگیره راه میره چطوری داد میزنی..اگه یه روز ببینی مادرت داره تو خونه آب میشه آب میشه...تا میری طرفش ،صورتشو برمیگردونه..از کوچه که اومدن دیگه بچه هاش ندیدنش چون جای دستها رو صورتش باقی مانده..*

*هرجوری بود بلند شد گفت :فضه علی رو کجا بردن؟رسید کمربند علی رو گرفت..*

ملعون ثانی پشت قنفذ را تکان داد 
وانگه به او بازوی مادر را نشان داد 

قنفذ به جان مادرِ بیمار افتاد
آنقدر زد...تا دست او از کار افتاد

پوشیه دوسه ماه روته ...
خنده هات واسه تابوتِ...
یه سیاهی رو بازوته ...
زندگی رو ببین ...

خانومم! 
دیگه در و نمیبندی...
میخ و از رو در کندی...
به اجل داری میخندی ...
 زندگی رو ببین 

ندیده چشِ تاریخِ این شهر...
به صلابت مرد
دو سه ماهه میخنده مغیره ...
به خجالت مرد

زخم های بدنت درده...
اشکهای حسنت درده...

بی هوا زدنت درده
روضه یعنی...

اون که پیدا نشد ، چاره ست 
اون‌ که گم شده گوشواره است
دل من دیگه صد پاره است
روضه یعنی همین...

نمکِ پدرت رو به زخمِ
 جیگرت میزدن ..
سیلی رو نبایدبه تو پیش
پسرت میزدن 

کاش دروغ باشه 
اینکه غلاف و...

*دست در امتداد سر قرار گرفت وقتی غلاف رو میگرفت زد به بازو و به سر مادرمون خورد..اینجا مادرو زدن...کربلا ببین تو گودال چکار کردن..*

هی دست و پا زدی به زیر دست و پا
رو سینه اتم نشسته شمر بی حیا
داد میزدی خدا خدا

یه تیغ کُند و حلقی که نا نداره 
میخواد بگه یا زهرا ...صدا نداره

عریان شدی...افتاده رو صحرا تنت
دعوا شده حالا سرِ پیراهنت...

یکی بگه این رسما کجای دینه...
سر عزیز زهرا توی خورجینه
الهی که رقیه اونو نبینه...
حسیــــــــــــن....

*پیامبر فرمود: یه انگشتم رو سینه محتضر نذارین چون همینجوری سینه اش سنگینه
آی قربون اون محتضری برم که روی سینه اش خیلی سنگینه..چشاشو وا کرد دید با چکمه رو سینه اش نشسته...همین جوری که با چکمه روی سینه اباعبدالله نشسته  چشمای خونی شو وا کرد دید زینب اومد بالا سرش..گفت شمر بیا پایین بذار یه ذره آب بهش بدم.بذار ببینه مارو اسیری میبرن 
نانجیب از روی سینه پایین اومد اینقدر زینب رو با کعب نی زد...حسیـــــــن...*