نمایش جزئیات

زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری

زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری

رو به راه نشد 
یجور از پا افتاد که پا نشد 
از اون روز چشماش دیگه وا نشد
 وای وای وای 

مادرم نشست  
چجوری زد که با یه ضرب دست 
با هم دو تا گوشواره هاش شکست 

* روضه رو از زبون خودشون میگم. حضرت فرمود: "فَضَرَبَنِی بِیدِه" جلو اومد؛ سیلی تو صورتم زد."حَتّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ اُذُنِی" یجوری زد گوشواره هام شکست. مادرت داره روضه میخونه دیگه. حالا میتونی آروم باشی...؟*

تو راه برگشت به خونه 
دیدم چشماش رنگ خونه 

* هی التماس به امام حسن میکرد...*

با گریه می گفت که این راز 
عزیزم پیشت بمونه

* نکنه چیزی به بابات بگی. من این روزها دنبال اینم که غم از چهره علی بردارم. غیرتی ها! سادات منو ببخشید از مادرتون اینطوری میگم...*

کاش میشد چادر خاک آلود و 
که زیر پاها بود و؛ علی نبینه 

کاش میشد زخم روی ابرومو
کبودیای رو‌مو ؛علی نبینه

غم روی غمه 
توی قلبم آشوبه عالمه 
که هر روزم صد تا محرمه
 آه آه آه
 
مردنم کمه
برادر دیگه توی قلبمه 
زمین افتاد پیش چشِ همه 
آه آه آه 

تو سینه دارم نهفته 
هزار تا حرف نگفته 
الهی که مادرتون 
جلو چشماتون نیفته

* من دیدم شما ان شاءالله نبینی...*

دیدم که دستاشو برده بالا 
من قد کشیدم اما؛ مادرم افتاد
 
دیدم که چادرشم شد پاره 
شکسته شد گوشواره 
مادرم افتاد

* وای مادرم...*