نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام روح الله صالحی منش

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام روح الله صالحی منش

بسم الله الرحمن الرحیم

شبیه چشم‌ شما چشمهای تر دارد
کسی که فیض غم و گریه‌ی  سحر دارد 

تو گریه کردی و شد سرخ چهره فهمیدم
 که وقت روضه‌ی تو اشک هم جگر دارد

 خدا به روی من و تو حساب واکرده
 که گریه ای بکنیم و حساب برداره

 هوای امشب مان فرق می کند انگار
 نشسته مادری و دست بر کمر دارد

 فقط بر تربت ارباب سجده می چسبد همیشه سجده‌ی ما مزه‌ی  دگر دارد

 مرا حواله نمودن خاک پا ببرم
هزار شکر که این صحن رفتگر دارد

میان روضه نشستیم و عاشقی میگفت
 بخوان دعای فرج را  دعا اثر دارد

 * امشب دلامونو ببریم صحن و سرایه با صفای قمر بنی هاشم سلام  اللہ علیه  با امام زمان بریم از بچگی هر وقت حاجتی داشتیم پدر مادرامون  میگفتن یا اباالفضل
 هر وقت گره کور داشتند می گفتند یا اباالفضل.. هر وقت مریض داشتند می گفتند یا اباالفضل ‌.. به جان مادرت دست خالی رد مان نکن. آقا جان "یا باب الحوائج  یا ابو فاضل دخیلک"عربا رسمه میان کناره‌ ضریح منور قبر بنی هاشم بچه هاشون رو میارن برا شفا میگن یا ابوفاضل بحق امک بحق اون مادر شهیدی که از راه می اومد کنار بقیه رو خاکا می نشست می گفت: پسرم!  باور نمی کنم با عمود به فرق سرت زده باشند. مگه این که قبلش دستاتو جدا کرده باشند.  جوری  گریه می کرد مروان ملعون به گریه‌ی ام البنین گریه اش می گرفت. می گفت:..*

 دیگر مرا  ام البنین نخوانید 
 زیرا دگر من پسر ندارم

 ام البنین بودم من ای عزیزان
 آنوقت که بودم  مادر چهار ماهتاب 

 کسی که داغ برادر کشیده می داند
که روی قوت زانویه او اثر دارد 

چقدر روضه‌ی ناگفته در گلو داریم
یاابن الحسن بیا به مجلس ما روضه ی عمو داریم

* آقاجان کجا شما رو پیدا کنیم ؟ فرمود: همون خیمه که روضه‌ی عمو جانم
قمر بنی هاشم می‌خونن..*
 
نام سقا دیده ها را خوب گریان میکنم دیده‌ی پر اشک را سقا چراغان می کند

 او بوَد بابُ الحسین
 ذخروالحسین، عبدالحسین

 عالمی را بر در ارباب مهمان میکنند
 خلق میدانند در بهداری قرب حسین 
درد ها را بیشتر عباس درمان میکند

 *دلاتون آمادست  همون روضه ای که فرمودن برا عمو جان ما همینطور روضه بخونید. هر کی از بالا بلندی بخواد زمین بخوره اول دستاشو جلو میاره نکنه با صورت زمین بخوره. اما پسر فاطمه دست در بدن نداشت.. از بالا مرکب با صورت زمین افتاد
اینجا دیگه صدا زد "یا اخا ادرک اخاک" ابی عبدالله اومد یه نگاه کرد صدا زد داداش "انکسر ظهری" کمرم شکست.. بچه ها منتظرن بابا و عمو برگرده دیدن با قد خم داره برمی گرده.. صورت ابی عبدالله هم شکسته شده. هرچی سکینه، رقیه بچه ها صدا زدن.  بابا عمو جان ما کجاست؟جوابی نداد اومد عمود خیمه ی عموی بچه ها رو کشید. اینجا دیدم زینب کبری دو دست رو سر گذاشت.. صدا زد.. وای از اسیری زینب  عموی بچه ها که رفت این بچه ها انقدر تو اسارت یاد عموشون میکردند. همچین که رقیه سیلی میخورد. میگفت اگه عموم بود نمیذاشت منو سیلی بزنید.خوب که کتک خورد نشست رو خاکا..*

 دارد به یاد  مجلس نامحرمان صبح
 بر روی خاک عکس علمدار میکشد

  گیرم برای خانه‌ی تان هم کنیز شد
 آیا ز پرشکسته کسی کار میکشد

 «صلی الله علیک یا سیدنا العطشان یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه یا ابا عبدالله«