حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه جانسوز _ حضرت زینب سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه

روضه جانسوز _ حضرت زینب سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه

راسِ تو رویِ نیزه و من پایِ نیزه ها

خون میچِکد زحنجَرت آقایِ نیزه ها

لبهای تیزِ نیزه کجا و گلویِ تو ؟؟ ....

ای کاش بوسه میزدم از جایِ نیزه ها

 


*قربون اونی که تو روضه ناله خرج می کنه*

 


در بینِ قتلگاه در اُوجِ هجوم ها ...

 


*هجومِ چی؟ گاهی تیرِ ... نیزه ست... همه اینا بود ...یه عدهسنگ میزدن*

 


در بینِ قتلگاه در اُوجِ هجوم ها ...

خون شد دهانِ شاه زغوغایِ نیزه ها

 


*آی حسین ....*

 


با هر نفس که نامِ تو را برده ام حسین

هی سنگ خورده بر سرم از لایِ نیزه ها

 


*داداش تنهایی بچه ها رو سوارِ ناقه کردم ...داداش به زور رقیه رو ساکِت کردم ... داداش به زور ربابُ ساکِت کردم ... اما بساطی داشتم با سکینه ... تو گودال بیرون نمی اومد .... مگه خبر نداری ... دخترا عاشِقِ بابان ... گفت بابا هر دختری از باباش یه یادگاری داره...میخوام انگشترِتو ببرم ، به غارت بردن ....لباسِتو غارت کردن ....میدونی چی کار کرد ؟؟؟؟دستِشو آورد جلو ، خونِ گلوِیِ بابارو به موهاش کِشید ...گفت داداش من دخترِ علی ام ، الان یه کاری می کنم دیگه اینا نتونن قدم از قدم بردارن"

شهر شلوغِ ، سر و صداست ، ناموسِ علی رو آوردن ... همه مردم دارن نگاه می کنن ... چنان فرمود «اُسکوتوا» تاریخ میگه زنگِ شترا هم ایستاد ، چنان خطبه خواند ، قدیمی هایِ کوفه گفتن صدا ، صدایِ علی ِ.....اونایی که علی براشون نیمه شب نونُ خرما آورد ، همونا سنگ آوردن ... هی این بچه ها می گفتن عمه مگه یه زمان تو این شهر زندگی نمی کردی؟؟ مگه تو معلمِ قرآنِ نبودی عمه ؟!! پس چرا این زنُ مرد دارن اینطور می کنن؟؟

چنان بی بی خطبه خوند ، نانجیب دید الان تاجُ تختِش بهم میریزه ... چی کار کنم ؟؟ ... یه مرتبه دیدن اون ملعون کنارش بود گفت امیر میخوای یه کار کنم زینب کلامِش قطع بشه ؟؟گفت آره ...

گفت بدون زینب عاشِقِ حسینِ ....اگه حسینُ ببینِ زبونِش بند میاد ....گفت بگو سرِ بریده رو جلو محمل بیارن ... همچین که عمۀ سادات نگاه کرد دید سرِ بریدۀ حسین ....به عظمتِ زینب مرگِ ما رو شهادتِ در راهِ خودِت رقم بزن