حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح و توسل جانسوز _ ویژۀ میلادِ حضرتِ اباعبدالله الحسین علیه السلام _ کربلایی جواد مقدم

مدح و توسل جانسوز _ ویژۀ میلادِ حضرتِ اباعبدالله الحسین علیه السلام _ کربلایی جواد مقدم

به جای جای دلم جای پای توست ، حسین

خوشم که حنجرم نینوای توست ، حسین

هزارچشمۀ اشکم مگر دهند به چشم 2

خدا گواست که وقف عزای توست ، حسین

صفا و مرو  و رکن و مقام و کعبۀ من2

به کربلات قسم کربلای توست ، حسین

به هرزمان که بخوانند نسل ها قرآن 2

درون حنجره هاشان صدای توست حسین

به عالمی درِ دل بسته ام زِ روز ازل2

مگر بروی تو این خانه جای توست حسین

معمای خون تو را جزء خدا نداند کس

به خون تو که خدا خون بهای توست حسین

اگرچه کعبه بُوَد،قبله ام به وقت نماز 2

دلم به جانب صحن وسرای توست حسین

بهشت باد به اهلِ بهشت ارزانی 2

بهشتِ من حرم باصفای توست حسین

زیارت همه پیغمبران زیارتِ حق

زیارتِ سرِ از تن جدای توست حسین

تو آن صحیفۀ  صد پارۀ ورق ورقی

که زخمهای تنت آیه های توست حسین

 


*ایام ایام میلادِ ، اما بعضی ها دارن گریه میکنند قطرات اشکی که برصورت ها می غلطه . خوش به حال اونایی که الان دلاشون کربلاست پایین پای ابی عبدالله ، تلِ زینبیه ، حرم علمدار ، قربونت برم آقا جونم ...*

 


قرآن تو آن صحیفۀ  صد پارۀ ورق ورقی

که زخمهای تنت آیه های توست حسین

 


*اونایی که میخوان گریه کنند اگه رفتی کربلا ، همه مریضارو دعا کن...

وارد حجره شد دید مادرش فاطمه داره گریه میکنه ، دخترم چی شده ...؟ چرا گریه میکنی ...؟ گفت بابا ، این بچه ای که تو رحم دارم با من حرف میزنه """

گفت دخترم اینکه چیز عجیبی نیست ، این که دیگه گریه نداره ... " تو هم وقتی مادرت باردار بود ، تو هم با مادرت صحبت می کردی . این که گریه نداره ... گفت بابا من به مادرم دلداری میدادم ، میگفتم مادر غصه نخور ... غصه نخور تنهاشدی ... غصه نخور کسی نیومده ... من به مادرم دلداری میدادم اما بابا ... این بچه حرفاش یه جوریه ... جیگرِ منو میسوزونه ... گفت چی میگه ، گفت بابا حرفای عجیبی میزنه گاهی میگه :انا العُریان ... انا المَظلوم  ...

اما بابا یه حرفی میزنه جگرم میسوزه ، بابا این حرفو به من بگو چیه داستانش این حرف"

_گفت چی میگه فاطمه؟گفت صدامیزنه انالعَطشان ..... _پیغمبر شروع کرد گریه کردن  ..... فاطمه یه روز میاد همین بچتُ بین دو نهر آب .... خیلی سخته برای یه مادر درمورد بچه اش ... اما من نمیدونم چطور پیغمبر طاقت آورد ..... میخواست زودتر روضه خوان باشه ...صدا زد فاطمه ، سراز بدنش جدا میکنند ....بدنشُ عریان میکنند بهش آب نمیدن .... دستای گدایت رو بیار بالا ، بیشتر از این اذیتت نکنم ، اگه کربلا میخوای حاجت داری ، اگه مریض داری ، اول حاجت ظهور امام زمان باشه .....ازپرده دل صدا بزن:یاحسین .......