نمایش جزئیات
مدح _ میلاد حضرت اباالفضل العباس علیه السلام _ حاج حسین سازور
علم افراشته قله ی دنیا عباس
قمر هاشمیه عالم بالا عباس
اولین گل پسر ام بنین و حیدر
سومین شیر نر حضرت زهرا عباس
وارث هیبت مولا همه ی عشق حسین
دانش آموز حسن حضرت سقا عباس
صاحب پرچم فرماندهی عاشورا
پا رکاب قدم زینب کبری عباس
ای عموی علی اکبر پدر چشمه ی مشک
ای لبت آب بقا صاحب دریا عباس
با نفس های تو هر مرده دلی زنده شود
ای دم تو دم صد حضرت عیسی ، عباس
باادب هست هرآنکس به شما منتصب است
روز میلاد تو میلاد خدای ادب است
متولد شدی و ام بنین دلشاد است
روز میلاد تو هر سینه علی آباد است
ساقی کرب و بلا هستی و با آمدنت
کاسه ی خالی هر دلشده ای پر باده است
چه کسی گفته حلال است شراب این غلط است
خوردن می فقط از دست شما آزاد است
روز میلاد تو حیدر به خودش گفت علی
بازوان پسرت سخت تر از فولاد است
بوسه زد دست خدا دست تورا آقا
بوسه زد برلب شیرین شده ی آقا دست
نام زیبای تو هر ذائقه را شیرین کرد
عاشق روی تو فرهادتر از فرهاد است
(به علی حیدر کرار شدن می آید
به تو عباس علمدار شدن می آید)2
عالم از عشق تو بی تاب شود حق دارد
ماه از نور تو بی خواب شود حق دارد
سالی یک دوره اگر درس ادب داشتنت
در تمامی جهان باب شود حق دارد
دری از صحن تو باز است سوی صحن حسین
در صحنت اولوالباب شود حق دارد
با ادب هستی و با غیرتی و آقا
پس چون تویی،ساقی ارباب شود حق دارد
پسر شیر خدا ای گهر ام بنین
خاک پای تو زر ناب شود حق دارد
پدر مشک تویی آب به فرمان تو است
پس ضریح تو پر از آب شود حق دارد
تو جگر دارترین زاده ی حیدر هستی
مثل ارباب به زینب تو برادر هستی
تو ابوفاضلی و دلبریت بی همتاست
تو اباالفضلی و ویران گریت بی همتاست
جنگ صفین شد و عالم و آدم دیدند
نحوه سر زدن حیدریت بی همتاست
با غضب کردن تو مالک اشتر ترسید
بعد فهمید که جنگ آوریت بی همتاست
نوجوان بودی و پرچم به سر دوش تو بود
همه دیدند که سر لشگریت بی همتاست
(آفرین، ام بنین چه پسری پرورده) 21ضض
به خدا تربیت مادری ات بی همتاست
عبد صالح شدنت بنده الله هم کرد
با اباالفضل خدا باوریت بی همتاست
گرهی بسته ای ندارم به تو دل بسته شده
خوش به حال دل آنکه به تو وابسته شده
کربلا رفتی و ماه از برت افتاد زمین
اشک هااز سر چشم ترت افتاد زمین
*امشب اگر گریه کنی جا داره چون ام البنین میفرماید:
دیدم علی هی دستای پسرشو بوسه میزنه و گریه میکنه ...*
به فدای سرودستت که علی میبوسید
ناگهان بازوی آب آورت افتاد زمین
تیری آمد وسط هلهله ها خورد به مشک
شیشه عمر علی اصغرت افتاد زمین
خبر آمد به سوی اهل حرم وای عمو
بازمین خوردن تو خواهرت افتاد زمین ...
*یا الله.... *
کاش یک قصه غم خاتمه اش اینجا بود
از سر نیزه عزیزم سرت افتاد زمین
در مدینه خبر پرچم سقا پیچید
بی هوا ام بنین مادرت افتاد زمین