نمایش جزئیات
زینت تقوی
این پسر دسته گل دسته گل یاسین است این پسر طوطی گلخانة علییّن است
این پسر جان حسن است و روان دین است فاطمی روی علی خوی و نبی آئین است
این پسر کعبه و چشم همگان ، زمزم اوست زندگی بخش همه عالم و آدم ، دم اوست
این کریمی است که دشمن همه شرمنده اوست این اسیری است که آزادی ، یک بندة اوست
این خطیبی است که خون شهدا زنده از اوست این خدا نیست ولی خلق جهان بندة او ست
این تجلای جمال ا زلی می باشد این علی بن حسین بن علی می باشد
در سپهر عظمت ماه تمامش گو یند شَجَر و کوه و در و دشت سلامش گویند
جن و انس و ملک و حور امامش گویند گر چه دشنام به دروازه شامش گویند
جبل ایمان همه از رشتة قنداقة اوست سرمة چشم ملک خاک ره ناقه اوست
مخزن سر الهی است دل آگاهش حوریان فیض گرفتند ز خاک راهش
رخ ، گل انداخته از بوسه ثاراللهش زینب فاطمه مبهوت جلال و جاهش
این همان است که حقش چوبه تاراج رود دست در سلسله با ناقه به معراج رود
این که خورشید غبقار کف پایش گردد این که گردون سپر ، تیر بلایش گردد
این که جان ملک الحاج فدایش گردد قتلگه مروه و ویرانه صفایش گردد
آفرینش همه بر دامن او چنگ زنند غم ندارد سر بامش اگر سنگ زنند
اینکه هر سلسله را با غمش بر دوش است گرچه نیش از همگان دیده کلامش نوش است
خطبه اش اهل ولا را همه جا در گوش است مسجد شام هنوز از سخنش مدهوش است
تا ابد از دم او در نظر خصمِ اله مسجد شام سیاه است سیاه است سیاه
عشق و آزادی و ایثار و وفا مکتب او بین طوفان بلا ذکر خدا بر لب او
می دهد جان به ملک زمزمة یا رب او غل و زنجیر شده محو نماز شب او
در غل جامعه از جامعه می بود جدا
پای تا فرق خدا بود و خدا
(حاج غلامرضا سازگار)