نمایش جزئیات

«نغمه عشاق »

«نغمه عشاق »

پیدا نشود چون گل رویت گل دیگر

کز باغ دگر هستی و ز آب و گل دیگر

گیسوی پریشان تو مجموعه دلهاست

این شیوه کجا هست به یک سنبل دیگر

در حسرت زلف تو ، همه خرمن جان تو

 سوخت رحمی که جز ان نیست مرا حاصل دیگر

بر پیکر موزون و جمال نبوی نیست

جز قامت تو آینه ی قابل دیگر

جمعی شده مجنون تو ای زاده لیلا

هستند چو من غمزده صد بیدل دیگر

آخر کشدم داغ تو و نیست علی جان

غیر از غم هجر تو مرا قاتل دیگر

مژگان به هم بسته ی تو مانع دیدار

بر چشم تو یک پرده خون حائل دیگر

مشکل به تماشای تو آرام ننشینم

از پیش تو برخاستم ، مسکل دیگز

دریای غم است و دل محزون مرا نیست

غیر از لب خشک تو علی ساحل دیگر

شد نغمه عشاق تو از یاد تو شیرین

این شور ندارد  غزل بلبل دیگر

تنها نه همین چشم حسان بر کرم توست

در کوی تو بسیار بود سائل دیگر

(حبیب‌الله چایچیان (حسان)