حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح خوانی ویژۀ میلادِ حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا بنفسِ سید مجید بنی فاطمه

مدح خوانی ویژۀ میلادِ حضرت بقیه الله اعظم روحی له الفدا بنفسِ سید مجید بنی فاطمه

اگر بِرکه‌ام ماهتابی شدم اگر ذره‌ام آفتابی شدم مرا مَست کرده هوایِ نجف علی گفتم و هِی شرابی شدم گَهی در فراق و گَهی در عراق اسیرِ همین بی حسابی شدم بنا نیست تا که بنایم کنند که آباد از این خرابی شدم چه فرقی کند مثلِ خون سَرخَم و وگر مثل امواج آبی شدم هوایم همیشه هوایِ علی است مرا قبله ایوان طلایِ علی است

همانکه مرا اهلِ باران نوشت خودش حال ما را پریشان نوشت دلم بُرد راهِ نجف کربلا مرا زائرِ یک خیابان نوشت پس از کربلا سامرامان رساند شب قدر ما را به شعبان نوشت حرام است  اگر بر کَسی رو زنیم که روزیِ ما با کریمان نوشت خودش خواست اگر جمکرانی شدیم گدایانِ صاحب زمانی شدیم

چه زلفی سرِ شانه دارد کریم عجب نیست پروانه دارد کریم تمامیِ آنرا به ما می‌دهد هرآنچه که در خانه دارد کریم خودش لقمه دستِ گدا می‌دهد درِ بازِ کاشانه دارد کریم سرِ سفره‌هاشان همیشه شلوغ چه لطفی به بیگانه دارد کریم در این خانه ما خانه زادش شدیم کرَم با کَرَمخانه دارد کریم تمامِ امامانِ من را ببین شبِِ نیمه شعبان حسن را ببین

خدا آمد و تیغ مولا کشید علی را به چشم تماشا کشید خدا نام دیگر به احمد گذاشت خدا امد و باز زهرا کشید خدا رویِ دامانِ نرگس شکفت چه زیبا چه زیبا چه زیبا کشید خدا چارده جلوه را جمع کرد تمامیِ خود را به یکجا کشید خدا در شبِ سامرا  الغَرَض شبیه حسینش حسن را کشید رسیده تمامیِ پیوندها رسیده خداوندِ لبخندها

بزن تکیه بر کعبه با ذوالفقار بزن تکیه ای مردِ این کارزار بزن تکیه گو که اَنابنُ‌الحُسین بزن نعره تا بشنوم الفرار بگو یا لثاراتُ جَدی حسین بکِش تیغِ خود را  درآری دمار به عباس بیرق ، به اکبر عَلَم بگو یا علی   بر یمین و یسار اگر مُرده باشم لحد بشکنم اگر زیرِ خاکم مرا هم درآر شود تاکه  باشیم عمّارِ تو و از سیصد و سیزده یارِ تو

ز اوج آسمان هایِ خداوندی ندا آمد شب پرواز آسان شکسته بال ها آمد

بده ساقی کمی باده به این مخمور افتاده شب وا کردن عقده شب مشکل گشا آمد

مرو در گوشه‌ی دخمه بزن مطرب بخوان نغمه شب تصنیف خواندن شد شب عیشُ صفا آمد

طبیب دردمندانُ حبیب مستمندانُ امید اهل زندانُ کلید قفل ها آمد

مگو پس کو نگارِ ما نگارِ گلعزار ما حبیبِ غم گسارِ ما زسامرا بیا ، آمد

مبارک باد و فرخنده بساط عیش پاینده نسیم قدسی رحمت زِسمت سامرا آمد

اگر در شور او هستی بدان منظور او هستی به عشق او تحمل کن اگر قدری بلا آمد

هوالاول، هوالاخر، هوالباطن، هوالظاهر تجلی تمام آیه‌های کبریا آمد

هواللطفُ هوالرأفه هوالغوث هوالرحمه بلاگردان عشاق اسیر و مبتلا آمد

هو الطورُ هو النورُ هو نورٌ علی نور و.. شب ظلمت فراری شد سحر شمس الضّحی آمد

هوالفتحُ هوالنصرُ هو الصبحُ هو العصرُ غروب بی‌قراری شد ببین بدرالدجی آمد

هوالدّاعی هوالدّعوه، هو القرآن هو العتره هو الوهاب باالفطره عطا آمد سخا آمد

شفیع المذنبین یا رحمة للعالمین یا که ابوالقاسم اباصالح محمد مصطفی آمد

بخوان با جبرئیل انا بخوان آیات اعطینا که آخر شعبه‌ی کوثر ز عرش انما آمد

شه دلدل سوارِ ذوالفقار آخته در کف یگانه وارث تاج امیر لا فتی آمد

چه درصولت چه درهیبت چه درقدرت چه درعزّت چه درهمّت چه دررفعت تماماً مرتضی آمد

حدیث جام و خم خواندی؟ سقاهم ربهم خواندی؟ مرید رَتّل القرآن مراد هل اتی آمد

هوالسّرُ هو المُعلن هو الحُسنُ هو المحسن رحیمیُ کریمیُ سخای مجتبی آمد

هوالوافی هوالکافی هوالعافی هوالشّافی شفای زخم لبهای شهید کربلا آمد

هو زمزم هوالکعبه هوالمشعر هوالقبله نوای پرچم سرخ غریب نینوا آمد

هوالقدس هوالسبحان هوالرحمُ هوالرحمان کرامات الحسینیه بگو کهف الوری آمد

هو السّجاد فی السّجده هو الباهر هو الباقر هو الصادق هو الکاظم دلیلِ دلربا آمد

امان الخائفین حصن حصین حبل متین یعنی عطوفت های سلطان سریر ارتضا آمد

غیاث المستغیثینُ مناجاتُ المُحبینُ ... عنایات جوادیِ جواد ابن الرضا آمد

هو السّرُ هو الاَسری هو القدر هو الاحیا هوالهادی هو المهدی هدایت را بقا آمد

حسن صورت حسن سیرت حسن خلقت حسن هیبت حسن رحمت حسن شوکت ببین یار از کجا آمد!

هو طه هو الحیدر هو الزّهرا هو الزّینب هو الاکبر هو القاسم همه آل عبا آمد

هو القهر هو القاهر هو القوة هو القادر شکوه و غیرت و مجد علمدار وفا آمد

هو المحرابُ و المنبر امین الله فی ارضه ثبات و لنگر ارض و سماوات عُلا آمد

سلیم استُ سلام استُ عنایاتش مدام استُ عزیز ذوانتقام است و معز الاولیا آمد

هو الفِطرُ هو الفاطر هو السترُ هو الساتر هو الغفران هو الغافر خداییِ خدا آمد

هو العزُّ هو الفخرُ هو الذکرُ هو الذُخرُ امید نا امیدان و جواب ربنا آمد

هو الباقی هو المغنی هو الفجرُ هو المجری هو الحیّ هو المحیی مسیحای شفا آمد

چه آقایی چه مولایی چه لیلای دل آرایی چه سیمایی چه غوغایی جمال کبریا آمد

شب خوشحالی زهراست شب تکریم سائل‌ها « الا یا ایّها الساقی ادر کأساً و ناولها »

شاعر : مجتبی روشن روان