نمایش جزئیات
مدح و توسل ویژۀ ایام ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیها بنفسِ حاج حسن خلج
بِسْمِ اللّٰهِ نُورٌ عَلىٰ نُورٍ ، بِسْمِ اللّٰهِ الَّذِى هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللّٰهِ الَّذِى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ . الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ بر آنکه شفیع است روزِ عرصات آن کو به عنایتش روا شد حاجات بر پرده نشینِ کنجِ ویرانۀ عشق سر تا قدمِ رقیه خاتون صلوات در محفلتان عرضِ ادب آوردم غم از دلتان برده ، طرب آوردم یادت نرود یک صلواتی بفرست تا نام رقیه را به لب آوردم ____ داشت آن روز زمین قصه ای از سر می خواند قصۀ دیگری از یاسِ معطر می خواند رخ مولود چنان با رخ مادر می خواند که پدر زیرِ لبی سورۀ کوثر می خواند خانه غوغا شده انگار زمان برگشته نکند حضرتِ زهرا به جهان برگشته بنگر خانۀ ارباب پر از همهمه است دلِ بابا نه فقط ، دلبرِ جانِ همه است زینب آیینه به کف بر لبش این زمزمه است به خدا خونِ خدا در رگ این فاطمه است دختری که نفسش جلوۀ زهرا دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد *هیچ بنی بشری در این عالم در هیچ موضوعی،هرگز نمیتونه به امامش چون و چرا کنه ، هرگز نمی تونه اعتراض کنه،اما شما به ما این اجازه رو میدید در عالم محبت یه سوال کنیم آقاجان ؟!..شما که دیدید جدتون رسول الله وقتی دستِ فاطمه رو بوسید با دستش چه کردن ..شما که دیدید جد شما رسول الله وقتی صورت زهرا رو بوسید با صورتِ فاطمه چه کردن ..چی شد جلو دشمنا صورتِ رقیه رو بوسیدی ؟! دستِ رقیه رو بوسیدید ؟! آقاجانم ..ایام ولادتِ این خانمِ اما دو سه تا ولادت هست که ولادت هاشون از شهادت ها بیشتر گریه میکنن دوستان...یکی ولادتِ باباش حسینِ .. یکی ولادتِ مادربزرگش زهراست ..یکی اَم ولادتِ خودِ سه ساله ست .. چه ولادتی ..خانمی که همش سه سال عمرشِ بود ..* تو که در دلبری از ما مَثَلِ بابایی اسم بابا که می آری غزلِ بابایی چشمِ بد دور چه شیرین بغلِ بابایی ساده ، شیرین و صمیمی عسلِ بابایی دم به دم میوزد از هر نفست بویِ بهشت دخترِ حضرتِ اربابی و بانویِ بهشت آمدی نازترین یاسِ معطر باشی در دلِ خستۀ ما ، عاطفه پرور باشی آمدی چند بهاری گلِ اکبر باشی نفسی هم شده هم بازیِ اصغر باشی باز لبخند بزن ، یه دختری گوشۀ ویرونه نشسته .. رفته تو فکرِ باباشُ چشماشُ بسته از آدما خسته شده دلش شکسته *خدا نکنه دستِ دختر نازنینت دستت باشه ، یه روز بیاد پول تو جیبت نباشه تو کوچه و خیابون یهو بچه ت دستت رو بکشه،بگه بابا از این خوراکی ها می خوام .. هم از بچه ت خجالت میکشی هم از مردم خجالت میکشی ..حالا این ملکۀ عالم اسلام ، گلِ نازدانۀ حسین که از وقتِ ولادتش پاهاش به زمین نرسیده ..یا بغلِ بابا بوده یا رو دوشِ عمو عباس بوده ..یا رو شونه هایِ اکبر بوده ، یا تو دامنِ زینب بوده حالا این خانم :* نه به غذایی لب زده ، نه بازی کرده گفته به بچه ها که بابام بر میگرده فقط میخواد باباش بیاد دورش بگرده *دخترِ ، همه عشقش باباشِ .. بعدِ بیست و چند روز بابا داره میاد مهمونی خونه ش ..میخواد خودشُ مرتب کنه .. اوضاعُ رو به راه کنه ، بابا غصه نخوره ..* مویِ سپیدشُ با روسری ش پوشونده آستینشُ تا رویِ انگشتاش کشونده ____ بابا ، سرتُ رویِ نیزه دیدم زخمِ زبون خیلی کشیدم خسته شدم دیگه بریدم .. بابا *از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام از دروازۀ ساعات تا خرابه هر کی رسید زد ..یکی با سنگ یکی با چوب یکی با تازیانه ..* بابا ، اَبریِ چشمِ مهربونت چشماتُ بسته لختِ خونت لکنت گرفت شیرین زبونت ، بابا ____ اگر این است تاثیرِ شنیدن شنیدن کی بود مانندِ دیدن این دخترا میخندن ، به این لباسِ پاره انگشت نما شدم من ، میگن بابا نداره بابا ، خونِ گلوت آبِ وضوتِ بغضِ گلوم مهرِ سکوتِ که چایِ نیزه رو گلوتِ ، بابا بابا ، این دلم افروخته بابایی چشات به من دوخته بابایی موهات چرا سوخته بابایی ، بابا یه نگاه به صورت بابا کرد گفت بابا: ای پدر کاش به جای سر تو می بریدن سرِ دخترِ تو انکار خدای ازلی نتوان کرد تفریق رسول از ولی نتوان کرد ماتم که علی را به چه تشبیه کنم تشبیه علی به جز علی نتوان کرد یا علی یا علی ، مالک ملک دلی نام زیبای تو شد ، رافع هر مشکلی
برچسب ها
- حاج حسن خلج
- باب الحرم
- اشعار مدح و مولودی حضرت رقیه (س)
- متن
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- مولودی
- اشعار
- شعر به همراه سبک
- متن شعر
- شعر مداحی
- اشعار مذهبی
- سوریه
- شعر مولودی
- شعر مذهبی
- میلاد
- تولد
- ولادت
- زیبا
- خرابه شام
- متن اشعار
- ماه شعبان
- جشن
- ولادت حضرت رقیه
- مولودی حضرت رقیه
- مولودی حسن خلج
- دانلود مولودی حسن خلج
- میلاد بنت الحسین
- شام