نمایش جزئیات
مدح و توسل ویژۀ میلادِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس کربلایی حسین سیب سرخی
دورۀ غربت دلم سر شد
آسمان و زمین منوّر شد
حال و روز خرابِ دیروزم
با کرامات عشق بهتر شد
دام و دانه نشان من دادند
خود به خود این دلم کبوتر شد
مثلِ یک آسمانِ بارانی
چشم من چون مقدمی تر شد
بار دیگر حسین بابا شد
و عروس مدینه مادر شد
دختری را که عمه بوسیده
روی دست حسین خوابیده
آمده دختری که بابایی ست
خنده هایِ پدر تماشایی ست
چقدر کودکانه تا دم صبح
عمه گرم نوایِ لالایی ست
بین گهوارۀ دو دستِ عمو
چه پریِ قشنگِ زیبایی ست
بی جهت دل نبرده از بابا
چقدر خنده هاش رویایی ست
حضرت فاطمه دوباره رسید
قد و بالای او چه زهرایی ست
باید این ناز را عمو بخرد
دخترک آمده که دل بِبَرد
ماهِ شب های خانه رویش بود
عطر یاسی میان مویش بود
گُلِ سر داشت از ستارۀ شب
عالمی مست های و هویش بود
هر زمانی که میل بازی داشت
جای او شانۀ عمویش بود
علی اکبر شبانه می آمد
پیش خواهر و قصه گویش بود
چادرش را چه ناز سر می کرد
بوسه های پدر به رویش بود
رشتۀ جانِ عمه گیسویش
هدیه هایِ عمو النگویش
دختری که نگارِ بابا بود
در نگاهش هزار دریا بود
صورتش را نسیم می بوسید
صورتی را که مثل زهرا بود
گیسوانش به دست شانۀ عشق
هر زمانی که پیش بابا بود
ساعتی که با عمویش بود
چقدر لحظه هاش زیبا بود
کس ندیده ست که زمین بخورد
جایگاهش همیشه بالا بود
غصه با بی کسی تبانی کرد
آرزوهاش را خزانی کرد