نمایش جزئیات
من بنده شرمنده ام (روضه همراه با مناجات)
من بنده شرمنده ام محزون و سر افکنده ام
ای خالق بخشنده ام – گفتی بیا من آمده ام
واقف ز اسرارم تویی دانا ز کردارم تویی
ساتر بهر کارم تویی – گفتی بیا من آمدم
ای رازق خلق جهان پروردگار انس وجان
من میهمان تو میزبان – گفتی بیا من آمدم
گرچه بسی نا قابلم مهر ائمه در دلم
سرشته با آب وگلم – گفتی بیا من آمدم
آمدم با چشم گریان آمدم گر گنه کارم پشیمان آمدم
یا کریم و یا رحیم و یا رفیع چهارده معصوم را آرم شفیع
با چنین راُفت که می خوانی مرا کی خداوندا بسوزانی مرا
جوانی در حال احتضار بود .گفت مادر گنه کارم،وقتی مردم یک طنابی به پایم ببند توصحن خانه من بگردان . بگو بار خدابنده ی فراریت امده.جوان از دنیا رفت . حالا مادر می خواهد این کار را انجام بدهد دلش نمی آید،طناب را آورد می خواست وصیت فرزندش انجام بدهد همینکه خواست طناب به پای جوانش ببندد صدائی شنید مادر این کار را نکن.روزی که بنده ما فراری بود راضی نشدیم اواذیت شود حالا که راه فراری ندارد . خدایا ترا به فاطمه ،آن شبی که علی غریبانه بدن او را غسل می داد . جای تازیانه را دید صورت به دیوار گذاشت برای مظلومی فاطمه گریه کرد