نمایش جزئیات

متن گریز مناجاتی

متن گریز مناجاتی

 نمیدانم تا حالا دیده ای بچه ای که پدرش او را کتک میزند؛اما بچه به جای این که فرار کند ،با همان حالت گریه و ناله خودش را درون اغوش بابایش میاندازد؟از کتک پدر به اغوش پدر پناه میبرد؛چون جای دیگری را ندارد.  خدایا!ماهم به غیر از تو پناهی نداریم .اگر ما را عذاب کنی ،مجبوریم باز هم به سوی تو فرار کنیم؛اخر نجات دهنده ای به جز خودت نمی شناسیم.

 

رو به سوی تو نمودم که پناهم بدی

نعمت مغفرت و عفو گناهم بدی

ته چاه هوس افتادم و آسوده شوم

آن زمانی که نجات از ته چاهم بدهی

روز من گشته ز تاریکی غفلت چون شب

چه شود خاتمه بر روز سیاهم بدهی

 

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید