حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مناجات و روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها_اباعبدالله علیه السلام_میرزامحمدی

مناجات و روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها_اباعبدالله علیه السلام_میرزامحمدی

گوشه چشمی اگر ازجانب دلبر برسد

دست من نیزبه آن چشمه ی کوثر برسد

اگراز شانه ی من،بار گنه بردارید

پای این بنده هم از عرش فراتر برسد

بازهم توبه شکستم بگذارید فقط

بازهم فرصت یک توبه ی دیگر برسد

همه ی ترس من این است که هنگام گناه

عمر این بنده ی آلوده به آخر برسد

*نکنه اجل من تو مجلس گناه برسه*

بس که آلوده ام"ابکی لخروج نفسی"

وای ازآن لحظه ی سختی که اجل سر برسد

خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم

وحشت بیشتر آن است که منکر برسد

*آنقده اون دو ملک با هیبتن وقتی میان سوال و جواب کنند،بعضی ها لال می شن ؛ قدیمیا میگفتن تو سرازیری قبر لال وارد نشی*

آرزویم همه این است که در موقع مرگ

سر این بنده روی دامن حیدر برسد

*وسط گرمای طاقت فرسای ظهر،اومد درخونه ی امیرالمومنین حضرت فرمود وسط روز تواین گرما براچی اومدی؟گفت این همه راه و اومدم که بگم دوست دارم" حضرت فرمود:حارص اگر اینجوریه بهت بشارت بدم دم جون دادنت منو می بینی"ما که مثل خوبای در خونت زبان صدق نداریم*

مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حساس

حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد

*فرمود سلمان:محبت دخترم فاطمه صدجا به داد شما می رسه،آسون ترین اون صدمنزل دم جون دادنه" مادر میاد همه کارها آسون میشه" آماده ای یا نه ؟!!*

چادر مادر ما کار خودش را بکند

بگذارید فقط صحنه ی محشر برسد

*فرمود قیامت که میشه،چادر مادر ما، یه سرش دست مادر ما تو بهشته،یه سر چادر رو صراط پهن میشه" کدوم صراط؟!! همون صراطی که پیغمبر  فرمود:"حب علی ابن ابیطالب جواز علی الصراط" برگه ی عبور از صراط محبت علی" بعد ندا میاد:«یَا أَیُّهَا الْمُحِبُّونَ لِفَاطِمَةَ تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ» یعنی ای محبین زهرا دونه دونه بیاید به چادر زهرا چنگ بزنید*

وارد محشر میشه،تنها سواره ی محشر فاطمه ست ندا میاد: "غضوا ابصارکم" همه چشماشون رو پایین بیندازن،حتی انبیاء اجازه ندارن،چشماشون رو خیره خیره به زهرا باز کنن،بعد پیغمبر فرمود : دخترم یه پیراهنی رو با خودش میاره محشر،پیراهنی که آغشته به خون حسینه" یاد همه پدر مادرای شهدا بخیر ، دختران شهدا و مفقودالاثر ها بخیر ، پیراهن باباهاشون رو به در و دیوار آویزان میکردن،به امید اینکه یه روزی از بابا خبر بیاد ، اونقده پدر مادرای رفیقامون مردن ، هنوز از بچه هاشون خبری نرسیده" امشب اونارم مهمون کنیم،کدوم پیراهن؟!! همون پیراهنی که امام صادق(ع)فرمود بیش از صد و بیست جای تیرو تیغ و نیزه و شمشیر دشمن رو این پیراهن بود" همون پیراهنی که مادرش فاطمه امانت به زینب داده بود،همون پیراهنی که چهل منزل زینب کبری انقده کتک خورد ... بالاخره این پیراهن رو پس گرفت*

چادر مادر ما کار خودش را بکند

بگذارید فقط صحنه ی محشر برسد

مثل ارباب ، به ارباب توسل کردم

حتما ارباب به داد دل نوکر برسد

*برا آخرین وداع که اومد کنار خیمه ها یه جور این زن و بچه روصدا زد همه به گریه افتادن،"فنادی یازینب ،یارباب،یا سکینه،یارقیه علیکن من السلام" یعنی این آخرین دیدار من و شماست" همه دورش حلقه زدن یکی میگه: "ردنا الی حرم جدنا" یکی میگه سالار زینب ما رو تنها نزار،همه رو آرام کرد،دعوته به صبر و آرامش کرد،سوار بر ذوالجناح دید مرکب حرکت نمی کنه" یه نگاه کرد دید ذوالجناح سرش رو پایین انداخته، نازدانش رو خاک ها جلوی ذوالجناح رو گرفته" بابا پیاده شو از صبح عموم رفته بر نگشته،برادرم علی اکبر رفت برنگشت، شیرخواره رو بردی بر نگردوندی، میدونم آگه تو هم بری بر نمیگردی"نشست تو بغل حسین' یه جوری با بابا شیرین زبونی کرد،نوشتن ابی عبدالله هم گریه کرد فرمود: "لاتحرقی قلبی بدمک" جگرمو آتش نزن هر جوری بود،دست بابا رو به سرش می کشید هی دست و روی باباشو بوسه میزد،بابا سکینه رم آرام کرد سپرد نزد عقیله ی بنی هاشم،دیگه این دختر بابا رو ندید" تا روز یازدهم،اومد کنار گودال دیدعمه داره با یه بدن بی سر،یه بدنی که مقطع الاعضاس ، مرمل بالدماس،مسلوب العمامة و الرداءس داره مناجات می کنه،پرسید عمه جان این بدن کیه؟تا فهمید بدن بابای غریبش حسینه،ایستاد مقابل آفتاب،سایه کرد، بابا آب ندارم که بهت بدم،اما بر بدنت سایه می کنم" آیا گذاشتن این دختر اقامه ی عزا کنه یا نه؟!! نه والله ؛ یه وقت دیدن اجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ جسد ابیها *حسین ....