حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مناجات و روضه_امام زمان(عج) گریز حضرت زینب سلام الله علیها_شب های قدر_حنیف طاهری

مناجات و روضه_امام زمان(عج) گریز حضرت زینب سلام الله علیها_شب های قدر_حنیف طاهری

شب قدر کجا روضه داری تو

شنیدم همش گریه داری تو

تو کوفه چقدر بی قراری تو

با بچه یتیما نشستی یا

به سر میزنی از غم بابا

یا خیمه زدی تنها تو صحرا

یادت نره آقای من خط بکش رو گناهام

از همون رو سیاهام

آقای من مارو امشب

کربلا،میری دعا کن ما رو

آقای من یه کاری کن قد خدا شم

بذار من تا زائر کرب و بلا شم

***

خداحافظ ای کوفه ی غم ها

خداحافظ ای شهر تهمت ها

خداحافظ ای بچه یتیما

خداحافظ ای زینب بابا

خداحافظ ای ثانی زهرا

خداحافظ ای وارث ....

ای دخترم تو مدینه،دیدی دستای بسته

با پهلوی شکسته،تو مدینه،دیدی مادر افتاده

محسن پرپر افتاده ... ای دخترم ...

بمیرم گل تو رو با غم سرشتن

بمیرم کرب و بلا برات نوشتن

بمیرم که دیدی سرم خونین

نمیخوام عزیزم بشی غمگین

زده بر سرم ضربه ای سنگین

***

عزیزم بیا امشبو بغضتو نشکن

اخه بعد من میزنه دشمن

آتیش به جیگر حسن من

داداش تو،تو مدینه

دیده ماه و ستاره رو زمین یه...

داداش تو دیده یه گل پر پر

سیلی خوردن مادر تو مدینه

تو سنگ صبور غربت و غمش باش

همیشه تو غریبیا همدمش باش

عزیزدلم حسن پاره جیگر میشه بابا

چقدر غم میبینی تو این دنیا

تا که میرسه ظهر عاشورا

اگه دیدی رفت رو نی ها،سر

اگه رفت به غارت نبود معجر

خدا با تو میمونه تا آخر

اون روز میشه حسین من

پهلوش مثل مادرش

فرقش مثل پدرش

حسین من صدپاره میشه تنش

میبرن پیرهنش

حسین من ...

بمیرم دستاتو مثل من میبندن

بمیرم به اشکای چشمت میخندن...

میان آن همه لشکر چو بی کسم دیدند

به اشک بی کسیم ناکسانه خندیدند..

***

*دید "اُم اَیمن" زانوهاش رو بغل کرده خانوم حضرت زینب...اُم اَیمن چی شده؟! گفت:خانوم بابات امشب یه حرفی به من زده بیچاره شدم...چی گفته؟!! نگاه به بی بی کرد گفت:ام ایمن یه روزی میاد این زینبو با دست بسته کوفه بر میگردونند...گفتم:حسینش چی میشه؟گفت:حسینشو میکشن سرشو به نیزه ها میزنند...زود دوید پیش باباش...بابا ام ایمن چی میگه؟! دستای منو میبندن؟ منو تو این شهر وارد میکنند؟! صدا زد دخترم آره اون روز میرسه...مردم یه روز زینبو وارد همین کوفه کردند...دستاش بسته...چه وضعی بوده بمونه...اما یه وقت نگاه کرد دید سر ابی عبدالله روی نیزه...صدا زد حسین جان این جوری که نمیشه...اگه بچه هاتو،تو کربلا کشتن بچه های منم کشتن...داغ دیدی منم داغ دیدم...عطش کشیدی منم  تشنم بود....اما نمیشه سر تو رو نیزه شکسته باشه سر زینب سالم بمونه...راوی میگه:سر رو به چوبه ی محمل زد...امشب افضل اعمال زیارت کربلاست... صدا بزن حسین ...*