نمایش جزئیات
مناجات و روضه _حضرتِ قاسم ابن الحسن علیه السلام _ ویژۀ ماهِ مبارکِ رمضان _ سید مهدی میرداماد
روی حاجت بر تو آوردم اَجرنا یامُجیرُ
از در لطفت مکن طَردم اَجرنا یامُجیرُ
دستِ خالی آمدم ، اینقدر دانم ، کز درت
دست خالی برنمی گردم اَجرنا یامُجیرُ
*دستِ خالی اومدنم که عیبی نیست ... دستِ خالی رفتنم عیبِ آقاجان ...*
از بلاها دیده گریانم اغثنا یا مُغیث
از گناهان سینه پر دردم اَجرنا یامُجیرُ
*حیفِ به خدا امشب کسی ساکت بمونه ... این آخرِ هر بیتُ شما هم زمزمه کنید ...*
از شنیدنها و دیدنها که جز رحمت نبود
نا امیدی را رها کردم اَجرنا یامُجیرُ
*دیگه ناامید نیستم ... با خیالِ راحت اومدم امشب ... با خیالِ راحت اومدم امشب ...برام مسلّم شده اگه نمی خواستی منو ببخشی رام نمی دادی ...*
نامه و روی و دل از عصیان سیاه و شاهدم
اشکِ سرخ و چهره زردم اَجرنا یامُجیرُ
ای زمن نزدیکتر بامن زبس دل تیره شد
من بدنبالِ تو میگردم اَجرنا یامُجیرُ
*سخته آدم دنبالِ عزیزِش بگردهُ پیداش نکنه ... حاجت دارا ... مریض دارا ... هر کی گرفتارِ ... پدر مادرامون فیض ببرن .... بریم کربلا بعدِش دعا بخونم ....کربلا کجا ابی عبدالله ناله زد ؟؟ دنبالِ عزیزِ دلِش میگَشت ؟ صدایِ عزیزِ دِلشوُ میشنید .... اما اثری از عزیزِ دلِ برادرِش پیدا نمی کرد ... برا اون لحظه ای ناله بزنیم .... اومد وسط میدان دید از زیرِ دستُ پایِ اسبها ... صدایِ قاسِمش میاد ... یکی هی میگه عمو جان ....نمی دونم بلدی غریب نوازی کنی یا نه ؟؟
شاید تو همۀ ماه رمضون یه شب نامِ قاسم ابن الحسن برده بشه ... چند روز دیگه میلادِ باباشِ ... میخوای بهت عیدی بده یا نه .... می خوای کریم دستتُ پر کنه یا نه ؟؟ برا بچه ش ناله بزن ... همچین که گردُخاکِ اسب ها خوابید ... این یه جملۀ مقتل منو بی چاره می کنه ... مادرا منو ببخشن ... همچین که گردُخاک خوابید ابی عبدالله یه صحنه ای دید (سادات منو ببخشن ... بزرگا منو ببخشن ....) نگاه کرد .. این جملۀ مقتل عجیبه .. *کانَ یَفحَصوُا بِرِجل *دید قاسم پاهاشو به زمین می کشه ..... این استخوان هاش زیرِ سّمِ اسب ها ...ای حسین .....به اون لحظه ای که صدا زد عمو جان برام سخته منو صدا بزنی ، نتونم برات کاری کنم همه دست ها رو بالا بگیرید ، به کریمِ اهلِ بیت به آقازادۀ سیزده سالَش ، شبِ سیزدهمِ ... الهی العفو ....