نمایش جزئیات
مناجات و توسل جانسوز _ ویژۀ ماه مبارک رمضان _ کربلایی مهدی رسولی
بچگی کردم پشیمانم
من ندانسته شیطنت کردم
بغلم کن ، دوباره مثل قدیم
رو نگردان ز من غلط کردم
سادگی کار دست من داده
همنشین بد از تو دورم کرد
لطف بیش از حد شما امروز
بنده ای سرکش و جسورم کرد
سیب سرخ هوس فریبم داد
دلم از کرده اش پشیمانم است
عذر تقصیر پیشت آورده ام
مهربان ، بخشش از بزرگان است
به کجا میشود فرار کنم
بدتر از متهم زمین خورده ام
حیف آن دست که مرا بزنید
نزده من خودم زمین خوردم
شده ام جنس کهنه ای بازار
رهگذر ، دوست ، آشنا ، نخرد
کاش از اول ضرر نمیدیدم
هیچکس غیر تو مرا نخرد
*آسید مهدی قوام اون مرد خدا میگه ، یه روز داشتم از روضه برمیگشتم (عجب روضه های بوده عجب حالی داشته این مرد) میگه دیدم گوشه ی خیابون ، قدیما رسم بود ، خب مردم امکانات که نداشتند میگه یه عده میومدن روزا یخ می فروختند"
آسید مهدی قوام میگه داشتم میومدم دیدم این یخ فروشه یه گوشه نشسته زانوی غم بغل گرفته ، اومدم جلو کنارش صدا ش زدم چته مرد ! سرش و بلند کرد شناخت منو گفت آسید مهدی ولم کن دست رو دلم نزار ....
... خب چی شده بگو ببینم) گفت آسید مهدی امروز هر چی داشتم دادم یخ خریدم همه سرمایمو دادم بابت یخ ها . سید، امروز هر چی تو این خیابونا گشتم ، تو کوچه ها جار زدم مردم یخ بخرید ، سید کسی ازم یخ نخرید همه یخ ها آب شد .....
سید هم سرمایه ام رفته ، هم آبروم رفته ، آخه به خانواده ام قول دادم امشب دست خالی برنگردم ....
مردم این شبا مستمندارو یادتون نره ...خدا هیچ پدری رو پیش بچه هاش شرمنده نکنه ...
آسید مهدی قوام میگه یه پاکت روضه پیشم بود درش آوردم گفتم نمیدونم چقده اما فکر میکنم بیشتر باشه کمتر از سرمایه ات نیست بگیر میگه خوشحال شد ... گفت سید ممنونتم محبت کردی دل دادی یا نه .... سید مهدی قوام میگه من یهو شروع کردم کنارش گریه کردن باتعجب یه نگاهی بهم کرد گفت سید تو چرا گریه میکنی ؟!! ....
گفتم بنده ی خدام تو چندتا قالب یخ ت آب شده داری گریه میکنی ... من چه جوری گریه نکنم همه جوونیم تو گناه و معصیت آب شد ... این جوونی همه سرمایه ی عمرم بود دیگه گذشت دیگه چیزی ندارم ...
جوونا مغرور به این جوونیمون نشیم دیگه آروم آورم سرو صورت ما هم داره سفید میشه .... چشم بهم بزنی تمومه ... حالا بگو شده ام :*
شده ام جنس کهنه ای بازار
رهگذر ، دوست ، آشنا ، نخرد
کاش از اول ضرر نمیدیدم
هیچکس غیر تو مرا نخرد ...
* اما امشب که دست خالی نیومدم ... نه ...*
من از چشم تو نمی افتم ( چرا ..؟!!)
تا حسین و کربلایی هست ...
آبروی مرا نخواهی برد
تا که عشق امام رضایی هست ....
باز هم روی خوش نشان دادی
چقدر خوب شد که زهرا هست
غسل گریه کن ای دل غافل
روضه ی دست و مشک سقا هست
اباالفضل، طلایه دار لشکر من ...
اباالفضل، تویی تو امید خواهر من،برادر من