نمایش جزئیات
مدح و توسل ویژۀ شهادت حضرت خدیجه سلام الله علیها بنفس حاج محمد طاهری
نظم را نام تو لبریز از فصاحت می کند شعر زیر سایه ات کسب سعادت می کند
از خدا بر تو سلام آورد جبرئیل امین بر درت پیک خدا عرض ارادت می کند
مادر صدیقه و صدیقه امت تویی طاهری و دین زِ تو کسب طهارت می کند
در هجوم وحشی زخم زبان ابتران دامن پاک تو کوثر را روایت می کند
در بهشت از قصر مروارید داری خانه ای خاک راهت سرمه در چشمان جنت می کند
قافله در قافله سرمایه دادی عاقبت کاروانِ تو محبت را تجارت می کند
چله ای خرما رساندی در حرا اما رسول در عوض سیبِ بهشتی با تو قسمت می کند
پیش تر از دیگران دین تو کامل گشته بود تا که قلبت با غدیر نور بیعت می کند
بر سر سجادۀ اسلام تو اول زنی که نمازی آسمانی را اقامت می کند
شمع سان لب بسته می سوزد ز داغ غربتت قبر ویران تو را هر کس زیارت می کند
در رثایت شعر می گوید امیرالمومنین اشک پیغمبر ز داغ تو حکایت می کند
مجلس ختم تو را ای برترین امهات با دلی محزون به پا ختم رسالت می کند
داغ تو مرگ ابوطالب شده غم روی غم چشم قرآن گریه بر این دو مصیبت می کند
رفتی و دیگر ندیدی دشمن پیمان شکن حمله با آتش به سوی بیت عصمت می کند
رفتی و دیگر ندیدی بین آن دیوار و در دخترت خود را مهیای شهادت می کند
رفتی و دیگر ندیدی کربلا بر نیزه ها سوره فجر شما قرآن تلاوت می کند
رفتی و دیگر ندیدی زیر باران عطش کودکِ شش ماهه ای اتمام حجت می کند
رفتی و دیگر ندیدی خیمه هایِ تشنه را سیلی و کعب نی و بیداد ، غارت میکند
رفتی و دیگر ندیدی دست هایِ بسته ای با عزیزان تو صحبت از اسارت می کند
رفتی و یک روز می آیی و خواهی دید که طالب حق شما بر پا قیامت می کند
شاعر: میثم مومنی