نمایش جزئیات
متن روضه شهادت امام علی علیه السلام(گریز سی ام)
عمربن عبدود ،سردار لشکر کفر، در جنگ خندق با تکبر و غرور جاهلانه اش ،ندای هل من مبارز سر داده بود .امیرالمومنین(ع) با اسرار از پیامبر (ص) اجازه ی میدان گرفت و با ضربه ای برق آسا پشت کفر را به خاک رسانید . همان ضربه ای که پیامبر در شانش فرمود :یک ضربت علی در خندق بهتر از عبادت جن وانس است . باید کار او را یکسره میکرد که دوزخ در انتظارش بود .عبدود تا امیرالمومنین را روی سینه خود دید جسارتی کرد .همه دیدند که امیرالمومنین (ع) از روی سینه عبدود بلند شد . چند دور تا دور میدان راه رفت تا خشم ،عنان حلمش را تصاحب نکند و کاری را برای نفس انجام ندهد . بعد از فرو نشستن خشمش برای خدا کار او را یکسره کرد .
اینجا امیرالمومنین به خاطر رضای خداوند از روی سینه دشمن بر خاست اما این جریان یک بار دیگر هم در زندگی امیرالمومنین تکرار شد آنجا هم برای خدا و حفظ دین خدا از روی سینه دشمن برخاست . وقتی حال و روز فاطمه اش را پشت در دید و فریاد مظلومی یا فضه او را شنید و در خانه را نیمه سوخته مشاهده کرد برق غیرت در چشم های خشمناکش درخشید . خندق وار حمله کرد . عمر را بلند کرد و به زمین کوبید . گردن و بینی اش را به خاک مالید و چون شیر غرید( ای پسر صحاک قسم به خدایی که محمد (ص) را به پیامبری برانگیخت ،اگر مامور به صبر و سکوت نبودم به تو میفهماندم که حتک حرمت پیامبر یعنی چه!
لعنت حق باد بر آنکه بعد از مصطفی
آتش کین بر در کاشانه مولا زدند
با لگد در را شکستند و در بشکسته را
از ستم بر پهلوی صدیقه کبری زدند
دستها با هم یکی گردید و با یک ضرب دست
مهر سیلی بر عذار حضرت زهرا زدند
دست مولا بسته ،پیش چشم مولا از ستم
تازیانه بر تن انسیه حورا زدند
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید