حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _ویژۀ شب بیست و سوم و شهادتِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام_سید مهدی میرداماد

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _ویژۀ شب بیست و سوم و شهادتِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام_سید مهدی میرداماد

برا چی نَگِریَم،برا چی نبارم

الان یک دو روزِ،که بابا ندارم

بازم داغ مادر،برام گشته تازه

نشد که برم باز به تشییع جنازه

منم دختری که، اسیرِ غروبم

برا داغِ بابام،به سینه می کوبم

تویِ گریه زاری،دعا من همینه

که هیچکی باباشو،شکسته نبینه

امون از یتیمی،امون از یتیمی...

سلام ای سَرِ در طبق آرمیده

می دونی رقیه ات چه رنجی کشیده

سلام ای پُر از زخم،پر از زخمِ کاری

چرا جای سالم، تو صورت نداری؟

میدونم که بُردن، چه جور پیروهن رو

می دونی که بردن النگوی من رو؟

می دونم چه جوری سرت رو بریدن

می دونی چه جوری موهام رو کشیدن؟

*یه نگاه کرد به رگای بریده، "مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ!؟" حسین.... تو کوفه امیرالمؤمنین ملاحظه ی زینب رو کرد،گفت: زینبم نبینه فرق سرم شکافته،یه جمله بگم،بگم: یا علی! زینبت تو کوفه سی و پنج سالش بود،اونم می خواستی فرق شکافته رو نبینه،بچه هات زیر بغل هات رو گرفتن،این دو سه روزِملاحظه ی زینب رو کردن،سی و چند سال کجا،یه دختر سه ساله ی کتک خورده کجا؟ با دستای لرزونش سر رو از تو طبق برداشت،گرفت تو بغلش،بابا محاسنت چرا خاکیِ؟...

تاریخ میگه:قبل از شام،قبل از منزل خرابه،یه منزلی هست دیرِ راهب،تو دیرِ راهب یه اتفاقی افتاد،اون راهب سرِ مقدس ابی عبدالله رو با گلاب شست،سر رو از خون وخاک پاک کرد... میخوام یه جمله بگم،اونایی که اهل روضه باشن از من جلوتر میرن،سر شسته اومد شام،تمیز،معطر،اما وقتی تو خرابه رقیه بغلش کرد، دید همه محاسنش خونیِ،لباش ترک خورده و پاره پاره است،دید دندوناش شکسته است...بابا!بابا! حالا فهمیدم دیروز چوب خیزران کجا میخورد،هی رو پنجه ی پا بلند شدم،گفتم:عمه! اون سرِ بابایِ منِ...ای حسین...   همه به نیت فرج،به نیت شفای مرضا،همه نیت کنن،هیچکی نیست بگه من بی حاجت اومدم،همه الان سه مرتبه خدا رو قسم بدیم،به رحمةالله الواسعه،بیار دستت رو بالا، بالحسینِ یا الله.....ای خدا به اون لحظه ای که صورت گذاشت رو صورت باباش،لب هاش رو گذاشت رو لبای باباش،" ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف،هی تقول: یا لَیْتنی كَنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ" گفت بابا کاش کور بودم نمیدیدم باهات چه کردن...