نمایش جزئیات
سینه زنی سنگین _ شهادت آقا امیرالمومنین علی علیه السلام _حسین سیب سرخی
کیست این مرد که شب کیسه ی خرما می برد روز می آمد و از سینه نفسها می برد کیست این مرد که تا تیغ به بالا می برد رزم را با مدد از حضرت زهرا می برد این خدا نیست ولی مقصدِ هرراه است این اَشهدُ اَنَّ علیّاً ولیّ الله است این کیست این شیر که از خصم جگر در آورد از میانِ کمرش تیغِ دوسر در آورد خوشیِ کاسه ی شیر و کفی از نان می شد به سرِ دوش، گهی مَرکبِ طفلان می شد گاه بابای یتیمان، دلِ ویران می شد گاه دریا و گهی بارش و باران می شد *** وای از امروز حسن گوشه ی بستر افتاد باز هم یادِ غمِ بسترِ مادر افتاد خواهر افتاد زمین تا که برادر افتاد یادِ روزی که رویِ مادرشان دَر افتاد هیزم و آتش و کابوس عجب بد دردی است ضربِ نا مَحرم و ناموس عجب بد دردی است قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می زد تازه می کرد نفس را و مجدد می زد وای از دستِ مغیره چقدر بد می زد جای هر کس که در آن روز نمی زد می زد *** آخرین حرفِ علی بود که خواهش می کرد2 زینبش را به اباالفضل سفارش می کرد زینبش ماند ببیند غمِ حنجرها را ماند تا داد کِشد غارتِ پیکرها را تا کند جمع تنِ پاره ی اکبرها را کرد محکم گرهِ معجرِ دخترها را دید در گودی گودال حرامی ها را تبر کوفی و سر نیزه ی شامی ها را *روضه بخونم ...* مادرت را صدا نزن این قدر ... پیش من دست و پا نزن این قدر ... بی حیا با عصا نزن این قدر ... این که افتاده خواهری دارد ... دستاتو بیار بالا ... هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله ... حسین ... حسین ...