حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

متن و گریزهای حدیث شریف کساء اجرا شده توسط حاج سعید حدادیان

متن و گریزهای حدیث شریف کساء اجرا شده توسط حاج سعید حدادیان

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ *این حدیث کساء از جابر بن عبدالله انصاری رسیده، کساء به عبا میگن،عبای یمانی مطرح ِ * عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ*حضرت زهرا داره برا ما حرف میزنه،چقدر خوبه امشب بریم پا صحبت حضرت زهرا بشینیم* عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ،وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَْیّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ*حضرت زهرا سلام الله علیها میگه که: یه روز بابام بر من وارد شد"بعد پیغمبر که داره سلام میده ما داریم سلام پیغمبر رو به حضرت زهرا میدیم،یه نکته بگم:" "رسول مکرم اسلام صل الله علیه  و آله و سلم روحی فداه فرمودند: اگر کسی سه روز به من و فاطمه ام سلام کنه اهل بهشته" حالا پیغمبر:* فَقالَ:*بابام فرمود:* السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ، فَقُلْتُ عَلَیْکَ السَّلامُ قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً* "فرمود: دخترم من توی بدنم احساس ضعف می کنم" الله اکبر، پیغمبر اسلام وقتی احساس ضعف میکنه میره در خونه ی فاطمه،پیغمبر مسجد میخواست بره اول می رفت دیدن زهرا،از مسجد میومد اول می رفت دیدن زهرا* قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً ، فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ*فرمود دخترم تو بدنم احساس ضعف می کنم،فاطمه عرض کرد بابا،از این ضعفی که دارید،پناهت میدم به خدا*فَقَالَ یا فاطِمَهُ ایتینى بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ*آقا رسول الله فرمود:اون عبای یمانی رو برام بیار* فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ*عبارو آوردم،کساء رو آوردم انداختم رو بابام* وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ* اون وقت شروع کردم به نگاه کردن به بابام"حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: از همه ی این دنیا سه چیز رو دوست دارم،انفاق کردن،قرآن خواندن،نگاه کردن به صورت بابام" چی میشد امشب ما نگاه می کردیم به صورت امام زمان(عج)؟* وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلاَْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَهِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ*نگاه کردم دیدم صورت بابام مثل ماه شب چهارده داره میدرخشه* فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى* دیری نگذشت حسنم اومد،سلام کرد،گفتم:سلام نور چشمم،میوه ی دلم* فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ*مادر یه بوی خوشی میاد تو خونه،مثل بوی جدم ِ انگار؟* فَقُلْتُ نَعَمْ*آره پسرم* اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ*اومد مقابل پیغمبر مؤدب ایستاد،سلام کرد * اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ* امام حسن میگه:اجازه میدید منم بیام کنار شما زیر عبا؟* فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیاصاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساَّءِ *اجازه داد حسنم رفت زیر عبا*فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى*سلام پسرم،نور چشمم،میوه ی دلم* فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِساَّءِ*حسین اومد، سلام و جواب سلام،همون حرفایی که امام حسن زد،فرمود:آره جدت و برادرت زیر کساء هستند، اومد سلام داد به پیغمبر،اجازه میدید منم بیام؟* فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى*یه کارایی می کرد پیغمبر با حسین همه تعجب می کردند،در روایت اومده: از همسران پیغمبر نگاه می کرد دید که پیغمبر دوتا انگشت بزرگ هر دست حسین  رو گرفته،امام حسین کم سن و ساله،کوچیک بود،این دوتا انگشت رو گرفته،نگه داشته،خودش رو دو کنده زانو نشسته هی داره دست و بدن و پای حسین رو می بوسه،گلوش رو می بوسه.سئوال کردند:یا رسول الله؟ فرمود: این جای زخم های نیزه و شمشیر و ... بعد فرمود: حسینم شهید میشه،هر کسی حسین مرا زیارت کند،ثواب یک حج من برا اونه،سئوال کردند:یک حج؟ حضرت فرمود: دو حج. باز سئوال کردند:دو حج؟ حضرت فرموند:چهار حج. هی تعجب کردند،تا حضرت فرمودن:تا هفتاد حج"امشب می نویسی ما بریم کربلا؟*   گرد حرم دویده ام،صفا و مروه دیده ام هیچ کجا برای من،کرب و بلا نمی شود   *سلام کرد،پیغمبر جوابش رو داد* وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى* کم سن و ساله امام حسین،اولین روزی است که روزه ی مستحبی گرفته ابی عبدالله،حالا میخواد افطار کنه،حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:پسرم افطار کن،عرض کرد مادر جان به من چی میدید روزه گرفتم؟ فرمود:ثواب نصف عبادت های من مال دوستان تو.افطار نکرد،باباش اومد،فرمود:بابا اولین روزِ که من روزه ی مستحبی گرفتم،چی به من میدید؟فرمود:پسرم! نصف عبادت های من ثوابش مال محبین تو. علی که:" ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین"بازم نخورد، حسن آمد،فرمود:برادر جان افطار کن، فرمود:حسن جان! چی به من میدی من روزه گرفتم؟ هدیه؟ فرمود: نصف عبادت های من ِ حسن." مرحوم سراج یک از وعاظ برجسته ی تهران  می فرمود: آی مردم ثواب یه تازیانه ای که حضرت زهرا سلام الله علیها در راه علی خوردن رو بدهند،همه عالم رو بسه" امام حسن فرمود: ثواب نصف عبادتهام مال محبینت، پیغمبر اومد،همین سئوال، همین جواب،بازم نخورد،جبرئیل نازل شد یا رسول الله!،خدا میگه بخور، پرچم شفاعت اُمت رو به تو دادم."گریه کن هات رو می بخشم" "آقا! هیچکی دلش نیومد لب های امام حسین رو خشک ببینه، اما هلال میگه: دیدم این لب ها به هم میخوره به سختی باز میشه،رفتم آب بیارم،سپرم پر بود،دویدم،تا رسیدم بالا دیدم قاتل اومد، دستش رو نگاه کردم، دیدم سر رو گرفته، آب رو دید به من خندید، گفت:سیرابش کردم، گلوش رو ببین* وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ*سلام دختر پیغمبر* فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ*تا امیرالمؤمنین سلام کرد،تا وارد شد فاطمه زود جواب داد،آخه یه روز امیرالمؤمنین از در اومد،هی گفت:دختر پیغمبر سلام، مادر بچه هام سلام،پاره ی تن پیغمبر، اومد بالا سرش،دید دیگه هیچی از زهرا نمونده،شروع کرد گریه کردن،این اشکا که ریخت،کم کم چشم های فاطمه باز شد،چشمش به اشک علی افتاد، این دست ها درد می کرد،یواش یواش این دست هارو آورد بالا،شروع کرد اشک امیرالمؤمنین رو پاک کردن،مولا بغضش شکوفا شد، فاطمه جان این چه کاریست؟عرضه داشت:از بابام شنیدم اشک مظلوم عرش رو می لرزونه*   ای عروس آسمانی ای خدای مهربانی یک نگاه ِ کاملم کن می توانی،می توانی من چه می بینم خدایا حالا بیمارم خراب است قلبم از غصه کباب است من چه می بینم خدایا جان سپرده یا که خواب است سیل اشکم تا نیامد حال یارم جا نیامد پیش چشمم هر چه می کرد دست او بالا نیامد   فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ، فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ* امیرالمؤمنین به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:بوی خوشی می آید انگار که بوی برادر و پسر عموی من ِ،بی بی فرمود:بله،او و دو فرزندت زیر عبا هستند* فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَخى و یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْکِساَّءِ*(بی بی فاطمه وقتی دید همه جمع شدن، او هم اذن گرفت وارد عبا شد)* ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ وَعَلَیْکِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَکِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَىِ الْکِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ*همه که جمع شدن، دو طرف عبارو پیغمبر با دست راست گرفت،حالا داره دعا میکنه* اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ* همین چهارتا که با من هستند* اَهْلُ بَیْتى وَ خاَّصَّتى وَ حاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى*گوشتشون از گوشت منه،یعنی نباید سیلی بخورند،یعنی نباید فرقشون شکافته بشه، یعنی نباید بدنشون تیر بارون بشه* وَدَمُهُمْ دَمى *خونشون خون منه،تمام،یعنی اون خونی که از گیسوان و محاسن ابی عبدالله بالا نیزه می ریخت خون پیغمبر بود*   دلم خواهد که پیغمبر ببینم دمی با ساقی کوثر بشینم بگیرم در بغل قبر حسن را حسین را در صف محشر ببینم    یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ*هر کی اینها رو اذیت کنه،من رو اذیت کرده،هر کی اینهارو محزون کنه من رو محزون کرده* اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ*هرکی با اینها بجنگه با من جنگیده،هر کی با اینها در صلح ِ با من در صلح ِ،دشمن اینها دشمن منه و من هر کی اینهارو دوست داره دوسش دارم* اِنَّهُمْ مِنّى وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ وَغُفْرانَکَ، وَرِضْوانَکَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً، فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ*حالا برو عرش رو ببین،حالا برو عالم ملکوت رو ببین،با چشم دلت،حالا ببین دور و بر خدا چه خبره* فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، یا مَلاَّئِکَتى وَیا سُکّانَ سَماواتى*آی ملائکه ی من!،آی اونایی که در آسمانهایید!* اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَهً وَلافَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى*همه ی عالم بدونند،همه ی ملائکه بدونند،من آسمون،زمین،دریا،ماه،خورشید،فلک،سیر کشتی ها، هیچ چیز رو خلق نکردم* اِلاّ فى مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَهِ*مگه به عشق این پنج نفر* الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ*همین ها که الان زیر عبا هستند،این پنج نفر رو میگم* فَقالَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِساَّءِ*جبرائیل می پرسه،می دونه،اما میخواد بهتر بدونه،خدایا اینها که زیر عبا هستند کی اند این پنج نفر؟* فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها*همه جا تو عرب اگه صد تا زن باشه یه مرد، به مرد معرفی می کنند، ضمیر رو مذکر میارن،چهارتا مردند،وزنه ی همه ی عالم وجود،یه زن ِ بین اینهاست،این دستور زبانیش بود،دستور زندگی و اجتماع اینه که ادب ایجاب میکنه بگی پیغمبر و اهل بیتش،خدا یه کار دیگه داره با ما،وقتی عشق میاد وسط اول فاطمه است،نگفت:"هُمْ رَسولی"گفت: *هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها*اینها فاطمه و پدر و شوهر و بچه هاشن* فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاَْرْضِ لاَِکُونَ مَعَهُمْ سادِساً*جبرئیل میگه:خدایا اجازه میدی منم برم،شیشمی اینها بشم؟* فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ* اینجا اجازه داد گفت:برو* فَهَبَطَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الاَْعْلى یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَیَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَالاِْکْرامِ*از جانب خدا برات،تحیّت،اکرام و سلام الهی آوردم* وَیَقُولُ لَکَ وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلاقَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَهً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ لاَِجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ * همه چیز رو خدا به عشق شما خلق کرده*وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ*به منم اجازه داده بیام بین شما"همین جوری نرفت داخل،خدا اجازه داده بازم نرفت داخل،آی مردم خدا به جبرائیل گفته برو بازم نرفته داخل،چرا؟* فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ*با اینکه خدا اجازه داده میگه: یا رسول الله اجازه میدی؟* فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ لاَِبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْکُمْ یَقُولُ اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً *خدا می خواد شما اهلبیت پاک باشید،آیه نازل شد، حالا امیرالمؤمنین میخواد از پیغمبر بپرسه چه سرّی است زیر این عبا جمع شدیم* *فَقالَ عَلِىُّ لاَِبىیا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَاللَّهِ* امیرالمؤمنین سئوال کرد برای نشستن ما زیر عبا چه فضلی خدا قرار داده؟* فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً*پیغمبر داره قسم میخوره" آی گرفتارا،آی مریض دارا،آی حاجت دارا "*ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکَهُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا*علی جان هرجا قصه ی امروز ما نقل بشه یه عده ای از شیعیان و محبین تو باشند"اگه شیعه ی خالی می گفت مشکل بود"اما هر جا دوستان علی باشن،این قصه گفته بشه ملائکه رو می فرستند،دورشونند،استغفار می کنند،برای اینا تا وقتی بخوان از هم سوا شن،رحمتم رو بر اینها نازل میکنم"امشب همه ملکوتی شدن،امشب ملائکه هستند،شک هم نکن"یه روایت بگم؟ دارد در آسمانها،ملائکه ای که از جلسات اهلبیت می روند و می رسند،ملائکه ی دیگه میگن عجب بوی عطری با خودتون آوردید؟کجا بودید؟ جواب میدن:مجلس حسین. هنوز جلسه هست ما هم بریم؟ اگه تموم نشده بود که ما نمی اومدیم*  فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَهِ* امیرالمؤمنین فرمودند: شیعیان ما رستگار شدند به خدای کعبه، به خاطر داشتن این حدیث* فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً*دوباره پیغمبر فرمود* یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّوَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ*اگه هر کسی که هم و غمی داشته باشه،پای این این حدیث بشینه، خدا همش رو از بین می بره* وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ* خدا غم رو از دل اونا که غم دارن می بره* وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّوَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ*هر حاجتمندی خدا حاجتش رو برآورده میکنه... خدایا دیگه آقامون رو برسون* فَقالَ عَلِىُّ اِذاًوَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکَعْبَه.   "پایان دعا" دو سه تا دعا کنم: خدایا! " اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ فاطِمَةَ وَ اَبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنیهَا وَ سِرِّالمُستَودَعِ فِیهَا:یاالله،یا الله... فرج آقامون رو نزدیک کن.آقامون رو از ما راضی بدار،مارو عاشقش کن،مارو به عشقش بمیران،مارو اهل تقوا قرار بده،ما و اهلمون رو پیشوایان ِ اهل تقوا قرار بده،مارو اهل صبر،اهل انفاق،اهل سحر،اهل استغفار قرار بده، مارو اهل حسین قرار بده، اهل بهشت قرار بده، اهل عبادت قرار بده، اهل رمضان قرار بده،اهل لیلة القدر قرار بده، مارو شهیدِ امام زمان کن، مارو سعید به سعادتِ عشق و ولایتش کن،پروردگارا نائبش،رهبر عزیزمون حفظ کن، آن به آن به محبوبیتش بیفزای،بر تأییداتش بیفزای، او را یاری فرما، دشمنان اسلام نابود کن، آمریکا،انگلیس،اسرائیل همشون محو و نابود کن، طالبان سفاک نابود کن، ملت مظلوم افغانستان را نجات بده، مردم عراق نجات بده،فلسطین را نجات بده، بر درجات خمینی و یاران شهیدش بیفزا،جوونامون رو حفظ کن، همشون رو اهل تقوا قرار بده، پروردگارا اسباب اشتغال،ازدواج،تحصیل،تهذیب،ورزش خوب برا همشون مهیا فرما، این مملکت ما را با وحدت کلمه مسئولین و نزول برکاتت آباد،آبادتر و آباد ترین قرار بده، ای خدا یاران رهبر تأیید فرما، دشمنان ولایت فقیه نابود کن،ای خدا مرگ ما شهادت و عمر ما عبادت رقم بزن، به جان امام زمان روحی فداه دیگه فرجش نزدیک کن،مریضایی که اهلشون تو مجلسن یا خودشون تو مجلسن ای خدا به حق این حدیث همشون رو شفا بده،جانبازا، شیمیایی ها شفا بده، اونایی که به ما سفارش کردن شفا بده، الان همه امواتمون رو به نور رحمت مطلقت بشویان،همه ی محبین و شیعیان مولا ،اونایی که در برزخ گرفتارن الان تا محشر،تابهشت، همشون رو رها کن،ای خدا همه ی ما رو بر نفس اماره و هواهای نفسانی،وسوسه های شیطانی غلبه بده، ای خدا این برابری،برادری،انسی که با هم داریم از ما نگیر، ما را از مکرهای شیطان حفظ کن،ما را از وسوسه ها حفظ کن، دری از ملکوت از الهاماتت به همه ی ما باز فرما.... . . متن و گریزهای حدیث شریف کساء به صورت pdf