نمایش جزئیات

ذکر توسل میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفسِ سید محمد جوادی

ذکر توسل میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفسِ سید محمد جوادی

اشک ها از دیده یک سر میرود

دختر آمد حیف مادر میرود

*انقده امشب دوست داشت مادر بغلش کنه .. مادر تازه چهار سالم شده .. هر وقت رفت طرفِ مادر ،

مادر صورتشُ برگردوند .. نکنه یه وقت دختر جا سیلیُ ، رو صورتِ مادر ببینه .. جوان نَنَه ..

ما اومدیم فاطمیه مونُ با نفس ها و اشک های شما بگیریم ..*

مادر دگر بهانه به دستت نمیدهم

یک لحظه کارِ خانه به دستت نمیدهم

دستت شکسته و به سرم شانه میزنی

از این به بعد شانه به دستت نمیدهم ..

*برا این مادرِ هجده ساله بلند گریه کن .. به خدا بچه هاش نتونستن بلند بگن مادر .. گفت :*

قصد داری بروی و بدنم میلرزد

مادرِ آینه ها بی تو تنم میلرزد

از همان روز که از کوچۀ غم برگشتی

تا همین ساعتُ لحظه حسنم میلرزد ..

*بزار زبانِ حال بگم .. گفت زینب تو کوچه یه جوری دستشُ بالا برد ..

فقط انقده بگم که مادر راهِ خونه رو گم کرده بود ..

آی یارالی نَنَه .. (بریم کربلا ؟!) باید درِ آتیش گرفته رو ببینه ..

باید شبی که باباش بدنُ غسل میده رو ببینه .. باید آماده شه برا کربلا ..

تا بتونه طاقت بیاره بدنِ بی سرُ ببینه ..‌*

از خیمه تا به مقتل ، با سر دویده زینب

تیرِ بلایت ای دوست بر جان خریده زینب

در بینِ قتلگاهت حیران شدم برادر

تا حال این همه سنگ یکجا ندیده بودم

حسین ...

وقتی که پیکرِ تو زمین گیرِ نیزه هاست

یعنی تمام زندگی ام زیرِ نیزه هاست

خواهر بمیرد آه ، دگر دست و پا نزن ..

*چرا بعضی ها صدا ناله شون بالا نمیاد ؟!..

بابا این خانم از چهار سالگی فقط غصه خورده ..

حواست باشه این خانم یه عمری مصیبت دیده ..

همۀ روضه هایی که ما میگیم این خانم دیده ..*

خواهر بمیرد آه ، دگر دست و پا نزن ..

تنگ ست جات ، مادرمان را صدا نزن ..

ای حسین ...

.