حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح و توسل میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفسِ سید رضا نریمانی

مدح و توسل میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفسِ سید رضا نریمانی

چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند

چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند

چه زینبی حسین را امیر خویش می کند

حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است

علم زمین نمی خورد ، علم به دوشِ زینب است

____________

گوش کن از دلِ افلاک خبر می‌آید

به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر می‌آید

چه خبر هست؟ فرشته چقدر می‌آید

سورۀ صبر در آغوشِ سحر می‌آید

شد اجابت زِخدا باز دعایِ حیدر

فاطمه دختری آورده برایِ حیدر

دختری آمده تا همدم مادر باشد

دختری آمده تا حیدرِ حیدر باشد

خواهری آمده عشقِ دو برادر باشد

گوییا آمده یک برهه پیمبر باشد

عصمت و عفت و تقواش همه مادری است

به خداوند قسم لایقِ پیغمبری است

فاطمه محو گل روی درخشانش بود

مرتضی زمزمه میکرد و غزل خوانش بود

گرم بوسیدن پیشانی و چشمانش بود

احمد آن‌روز چه می‌دید که گریانش بود

احمد آن ‌روز تجلّی رسالت را دید

یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟

قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را

دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را

یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را

یا که تشریح کند قلۀ اهداف تو را

عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات

به گلِ رویِ بهشتیِ تو بانو صلوات

بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد

زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد

طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد

دست در دست شدی گریه‌ات آرام نشد

دیدی از دُورُبرت عطر کسی می‌آید

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

*هر چی دست به دستش کردن ساکت نشد ..

پیغمبر گرفت آرام نشد ؛ علی میگیره آرام نمیشه ؛

حسن میگیره آرام نمیشه ؛ یه وقت همه دیدن حسین از دور داره میاد ..

همچین که ابی عبدالله این بچه رو بغل گرفت چشمش به چشمِ زینب افتاد ، زینب آرام شد ..

دلدار به دلبر رسید ..

آیت الله مرعشیِ نجفی رحمت الله علیه فرمودند اینجا یه جا بود بی بی چشمش به چشمِ حسین اُفتاد آرام شد ..

یه جایِ دیگه ام چشمِ زینب به حسین خورد و آرام شد ..

(میدونی کجا بود؟ ..) اونجا که حسین سرش بالایِ نیزه هاست ..

یه نگاه به حسینش کرد دلش آروم شد ..*

 

چشم برهم زدی و عشقِ مجسم آمد

بَه که بالایِ سرت خیر دو عالم آمد

اشک از گوشۀ چشم همه آن دم آمد

کودکی سویِ تو با دیدۀ پر نَم آمد

گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب

کمی آرام عزیزم که حسینم زینب

بانویِ مُلک وجودی و وجودت خیر است

قلب تو وقفِ حسین است و جدا از غیر است

پیش تو عشقِ حسین ، اصلِ سلوک و سِیر است

سِیر تو کربُبَلا ، کوفه و شام و دِیر است

آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه

صابره بودن در کربُبَلا یعنی چه

ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی

کعبۀ عشقِ برادر شدی و محترمی

مریم از جام حیایِ تو چشیده است نمی

نائبِ فاطمه ، صدیقۀ ثابت قدمی

کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست

مات و مبهوتِ سخنرانیِ مولایی توست

جای امثال شما در کُرۀ خاکی نیست

چون زمین قابل این گوهرِ افلاکی نیست

گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست

داغها دیده‌ای اما لب تو شاکی نیست

چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی

پیش آن پیکر صد چاک تَقَبَّل گفتی

آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود

زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود

در دل جهل زمان شمسه‌ی تابنده شود

با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود

روی نی گفت برادر همه‌جا در هر راه

طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله

شاعر : مجتبی شکریان

.