نمایش جزئیات
روضه وداع با مدینه
خدا را شکر مهمان حسینم
همیشه بر سر خوان حسینم
به خود می بالم ای یاران عاشق
که من طفل دبستان حسینم
ندارم هیچ اندر کوله بارم
گدای خوان احسان حسینم
بدم اما شما را دوست دارم
در این وادی پریشان حسینم
خداوندا برس بر حال زارم
که من خار گلستان حسینم
عاشقان کربلا ، چند تا وداع داشت پسر فاطمه ، یک وداع در مدینه بود ، قبل از حرکت آمد مقابل قبر جدش پیغمبر ایستاد عرضه داشت یا رسول الله ، من حسین پسر دخترت فاطمه ام ، سر روی قبر پیغمبر نهاد گریه کرد ، لحظه ای به خواب رفت ، در عالم خواب رسول خدارا دید ، حسین را در آغوش گرفت میان چشمان حسین را بوسید فرمود : حسینم می بینم بزودی آغشته به خون ، تشنه لب در کربلا شهید خواهی شد فرمود : " یا حسین ، اُخرُج فَاِنَّ الله تعالی شاءَ اَن یَراک قَتیلاً "
شبانه با قبر مادر وداع کرد ، با قبر برادرش امام مجتبی وداع کرد ، آماده حرکت شد ، برادرش محمد حنیفه جلو آمد ، حسین جان حالا که می روی برو ولی چرا این زن و بچه ها را همراه می بری ؟ زینب را کجا می بری ؟ جریان خواب را برای محمد حنیفه تعریف کرد ، بعد ابی عبدالله فرمود :" قَد شاء الله تعالی اَن یَراهُنَّ سَبایا1" خدا خواسته که آنان را اسیر ببینند .