نمایش جزئیات

حسین مظلوم

حسین مظلوم

تمام دارو ندارم حسین مظلوم است

طبیب قلب فکارم حسین مظلوم است

در این زمانه که صبر و قرارها رفته

تمام صبر و قرارم حسین مظلوم است

به صحنه های طبیعت اگر نظر فکنم

گل و صفا و بهارم حسین مظلوم است

شنیدم آن که بفرموده احمد مرسل

 شفیع امت زارم حسین مظلوم است

 

یک روزی پیغمبر وارد خانه فاطمه شد . دید زهرا تو حجرۀ خلوت ، با کسی حرف می زند ، فاطمه جان داری با که حرف می زنی ؟عرضه داشت بابا : بچۀ میان رحمم انیس من ، مونس من ، اما گاهی یک حرفهایی می زند دلم را آتش می زند . بابا یک روز صدا می زند : انا الغریب ، یک روز صدا می زند انا المظلوم ، یک روز صدا می زند انا العطشان .فرمود : فاطمه جان بچه ات پسر است اسمش حسین ، واقعه کربلا پیش می آید حسین تو را بین دو نهر آب با لب تشنه می کشند .می خواهم بگم زهرا جان شنیدی یک روز قرار کربلا حسین تو را بکشند ناله کردی روی زمین افتادی .(اما شنیدن کی بود مانند دیدن) .من بمیرم برای آن خواهری که آمد دید شمر دارد از گودی قتلگاه بیرون می آید .

  منبع كتاب گلچين احمدي