نمایش جزئیات
روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام _سید مجید بنی فاطمه
در گوشهای شکسته زِ آوارِ بیکَسی
تنها اسیر و خسته و بیآشنا منم
یلدا ترین شبی که دید فلک قسمتم شده
در این سیاه چال هم نفس غصه ها منم
با خشتهایِ سنگی و با میلههای خویش
زندان به حال و روز دلم گریه میکند
خون میچکد زِ حلقه و میسوزد از غمم
زنجیر هم ز سوزِ دلم گریه میکند
پوسید پیکرم که پس از چهارده بهار
در تنگنایِ سرد و نموری فتادهام
از بارِ حلقهها تنم خُرد می شود
دور از شعاع کوچک نوری فتادهام
چشمم به میله های قفس خو گرفته است
کِی می شود که خنده به روی رضا زنم
کو دخترم که باز بخندد برابرم
کو قوتی که شانه به موی رضا زنم
*آی جوونا خدا نیاره آدم تو خونه اش باشه بدونه باباش هرشب دم افطار به جای اینکه افطار براش ببرن تازیانه میزنن ..*