نمایش جزئیات

سینه زنی شهادت امام کاظم علیه السلام به نفس سیدرضا نریمانی

سینه زنی شهادت امام کاظم علیه السلام به نفس سیدرضا نریمانی

گریه میکنه پای روضه اش چشم آسمون
اَلسَّلام عَلَی  الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون
 
اسیر سیاهی شب نمیشه خورشیدِ زهرا 
میونه سیاه چال هنوز میتابه نورش به دنیا
 افتاده رو خاکا گوشهٔ زندون تنهایِ تنها 
 
آسمونا با دعاهاش، تازیونه پیشِ پاهاش
 شدن باهاش همراه
 
 گریه میکنه میسوزه، میگه با زبون روزه
 خَلِّصْنِی یا اللّه
 
باب الحوائج، آقا! موسی بن جعفر
 
تو قفس روی بالش زخمِ رَدِّ  کینه بود
اَلسَّلام عَلَی ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُود 
 
حتی غل و زنجیر هم به بنده عشقش اسیرن
ملائکه پایِ قنوت شبهاش حاجت میگیرن
اونقده غریبه حتی غریبا واسش میمیرن 
 
خیلی وقته بی قراره
 سر به سجده که میذاره
همش میگه یارب
 
ساق پاش شده پر از خون 
ذکرشه گوشهٔ زندون
عمه جان زینب ..
 
باب الحوائج، آقا! موسی بن جعفر
 
میشکنه دوباره بغضش با یادِ کربلا
أَلسَّلامُ عَلَی المَظلومِ الْمَنْحُورْ فِی الْوَری
 
میدونه‌ که بعداز یه عمرِ زندون چی میشه آخر
میدونه  که تشیع میشه تنش روی تخته ی در
دَم‌ِ آخری باز یادِ حسینِ موسی بن جعفر 
 
جد ما با تن خونین
آخرش با نگرونی
به قتلگاه افتاد
 
 روی خاک سرش و میذاشت 
غصه ی حرمش وداشت
وقتی که جون میداد
 
 سالار زینب یا حسین

.