نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امام‌موسی بن جعفر علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امام‌موسی بن جعفر  علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

تو موسایی اگر حتی نیندازی عصا را هم
به زندان رفتی و گردن گرفتی جرم ما را هم

تو، در بندی ولیکن اختیار دهر را داری
به دست بسته ات داده خدا ارض و سما را هم

 تو که دست جوان مست را در کوچه می‌گیری

*تا آقا رو دید روشو برگردوند به سمت دیگه 
خجالت کشید..حضرت فرمود: در هر حالی روتو از ما بر نگردون..*
 
تو که دست جوان مست را در کوچه می گیری
 توقع می رود آقا بگیری دست ما را 
 
در این دنیا که تشخیص مسیر زندگی سخت است
خدا را شکر افتاده به دست آشنا  راهم
 
 بابا مگه هر کسی میتونه تو مسیر این خانواده باشه اصلاً مگر دلی می‌تونه عاشق موسی بن جعفر باشه باید مادر خوب تربیتت کرده باشه.. باید یه عمر سفره‌های موسی بن جعفر و تو خونت دیده باشی 
هر موقع گرفتار میشد میگفت سریع سفره موسی بن جعفر بنداز آقا زود گره مو باز کن*
 
دعاهایی که بالا رفته از دست شما رفته و این یعنی که می‌گیری شما دست دعا را هم

شفا را غالباً از سفره ات بردن مادرها که تحت الامر نان سفره ات کردی شفا را
 
*چه خبره امشب تو حرم موسی بن جعفر  
آی اونایی که گرفتاری‌های خودتون رو 
دارین حتی روتون نمیشه به عزیزترین کستون هم  بگید امشب به آقاتون موسی بن جعفر بگید..*

 زن بدکاره را صبوح و قدوس تو عابد کرد 
مسلمان می‌کنی با دست بسته بی حیا را هم 
 
 *گفت برم سر بزنم، ببینم این زن بد کاره تونسته حضرتو آزار روحی بده. اومد نگاه کرد دید آقا رو به قبله رو خاکا افتاده هی صدا میزنه "صبوح قدوس رب الملائکة و الروح" دیدم این زن بدکاره هم پشت سر حضرت رو خاکا افتاده هی می گه العفو العفو العفو.. برا شما کار نشد نداره آقا جان درسته آلوده‌ام درسته خطاکارم اما یه عمری سر سفره ی جد شما بودم آقاجون*
 
غریبه چهارده سال است که کت بسته می‌خوانی
نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را عشا را هم
 
*نه فقط تو غل و زنجیر نماز می‌خوند نانجیب گاهی وقتا با تازیانه سر نمازم آقارو‌ میزد.. آقای شجاعی رحمت الله علیه می‌گفت: اومد هارون الرشیده ملعون در عالم رویا ظاهراً رسول خدا رو دید حضرت فرمود: چرا انقدر داری پسر ما را اذیت وآزار می‌کنی؟ زندان بان و گفت اومد سندی بن شاهک یهودی لعنت خدا بر اینها که نسلشون الان دارن ظلم می‌کنند. گفت چیکار داری می‌کنی؟ خیلی داری پسر فاطمه رو اذیت و آزار می‌کنه.. این فکر کرد حضرت از تو زندان یکیو فرستاده  رفته شکایت کرده تو راه که میومد گفت می دونم باهات چیکار بکنم. شکایت منو می‌کنی.. ایشون می‌گفت حضرت مشغول نماز بود اینقدر براتون بگم نماز آقا بدون رکوع بود ..*

چه بی‌رحمانه زندانبان شکسته در دل 
زندان
به مانند غرورم  استخوان پا را هم

"السّلامُ علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ" این واژه ی مرضوض و کلمه مرضوض رو دو جای دیگه هم به کار بردن یکی برای  مادر سادات اون موقعی که نانجیب با افتخار نوشت وقتی صدا نفس کشیدناشو می شنیدم چنان با لگد به در زدم صدای شکسته شدن استخوان‌های پهلو میومد..یه جای دیگه هم نوشتن یه عده با افتخار اومدن تو مجلس عبیدالله ملعون با افتخار گفتن"نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ"
ما بودیم اسبامونو نعل تازه زدیم استخوان‌های سینه ی حسین کوبیده شد..

آقا تو را با تازیانه می‌زنند با اینکه می‌دانند
شفاعت می‌کنی فردای محشر انبیا را هم

چنان با ساق پای تو غل و زنجیر ممزوجن
که با سختی جدا کردن از زخمت عبا را هم

 عبا گفتیم و یاد جد عریان تو افتادیم

*آخ بمیرم قربون اون آقایی که غارتگرا ریختن تو گودال نه تنها عبا رو بردن پیراهن از تن بیرون آوردن..*

 عبا گفتیمو جد عریان تو افتادیم 
غم عریانش سوزاند حتی بوریا را هم 

 تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده 
به روی پهلوی تو چند جای پا مانده 

آقا کمی اگر غل و زنجیرها امان بدهند
صدا هنوز در این اشک بی صدا مانده

دوباره روضه ی جانسوز پنج تن داری
بخوان که روضه ی مکشوفه کربلا مانده

 صلی الله علیک یا اباعبدالله 
بخوان که شمر نشسته به سینه ای خسته
اگر چه سینه شکسته ولی صدا مانده 

* آخرین صداش داره التماس می‌کنه

 به التماس صدای حسین یا زینب
 برو حرم که غم گوشواره ها 

*شنیدید بدن حضرت رو با بی احترامی 
چهار تا غلام روی تخته ی پاره گذاشتن
 یا زهرا نوشتن از یه طرف پاهای حضرت آویزانه سادات منو ببخشید..از یه طرف سر حضرت ازروی زمین یه نفر داد میزنه "هذا امام الرفضه"...اما شیعیان باخبر شدن خودشونو رسوندن نوشتن هفت تا کفن قیمتی آوردن به یه روایتی میگن بدن حضرت آوردن میان بازار.. الانم بری سراغ بگیری کنار حرم آقامون جواد الائمه علیه السلام و کنار حرم آقامون موسی بن جعفر بگو صبح الریاحین با دست نشونت میدن این اسم از اون موقعی بر این بازار گذاشته شد که اومدن دسته دسته اینقدر گل روی بدن ریختن بدنو می‌خواستن بیرون بیارن هی گل ها رو کنار زدن.. من یه بدنی رو می‌شناسم وقتی عمه ی سادات اومد کنارش نشست هی سنگا رو کنار می زد هی نیزه شکسته ها رو کنار می زد هی شمشیر شکسته ها رو کنار می زد حسین حسین حسین*
 
*کار داری با حضرت؟ دست گداییتو بالا بیار حسین حسین حسین..*

یافت آن گل را ولی بی سر شده
پاره پاره پیکری، پرپر شده

گفت آیا یوسف زهرا تویی
آنکه من گم کرده‌ام، آیا تویی

"یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری"