نمایش جزئیات
روضه و توسل جانسوز _ویژۀ شَهادت اباالرِضا آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام_سید مجید بنی فاطمه
زیر سنگینیِ زنجیر ، سرش افتاده
خواست پرواز کند ، دید پرش افتاده
میشود گفت کجا تکیه به دیوار زدهست
بس که شلاق به جان کمرش افتاده
*یاعلی ابن موسی الرضا ... شام غریبان بابای مظلومتِ آقا ...*
آدم تشنه عجب سرفهی خشکی دارد
چه قدر لختهی خون دور و برش افتاده
(من زود میخونم و میگذرم ...)
گریه پیوسته که باشد ، اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک تَرَش افتاده
هرکس ایام کهنسالی عصا میخواهد
پسرش نیست ببیند ، پدرش افتاده
*اما اگه از آقا هم سوال کنی میگه هزار مرتبه شکر من زمین بخورم اما یه زن زمین نخوره ...
بذار من زمین بخورم اما یه زن جلوی شوهرش کتک نخوره ...
چه خبره امشب ...*
آن که از کودکیاش مورد حُرمت بودهست
وقت پیری به چه جائی گذرش افتاده
به جراحات تنش ، ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده