نمایش جزئیات
قسمت_اول روضه و توسل _ ویژۀ شَهادت باب الحوائج آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام_حاج میثم مطیعی
چه عالمی ست عالم باب الحوائجی
با توست نورِ اعظم باب الحوائجی
مهر تو است حلقۀ وصل خدا و خلق
داری به دست خاتم باب الحوائجی
در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی
بر دوشِ توست پرچمِ باب الحوائجی
در آستانۀ تو کسی نا امید نیست
*امشب از این در کسی دست خالی برنمیگرده...امشب در خونه ی باب الحوائج اومدن....ای کاش من هم بین زائرات بودم فردا که خودشون رو به کاظمین میرسونند...*
آقا برای ما همه باب الحوائجی
بی شک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیزِ واهمه باب الحوائجی
دیوانۀ سخایِ ابا الفضلی توام
مانند ماهِ علقمه باب الحوائجی
*تو این خانواده همه باب الحوائجند...ولی بعضی مشهورند مثل عموی غریبت همون بی دست کربلا باب الحوائجی...*
صحن و سرات غرق گل یاس می شود
وقتی که میهمان تو عباس می شود
در ساحل سخاوت دریای کاظمین
مائیم و خاک پای مسیحای کاظمین
با دست های خالی از اینجا نمی رویم
ما سائلیم، سائل آقایِ کاظمین
*آقا امشب گدا اومده در خونت یا موسی بن جعفر!سائلی آمده و از تو کرم میخواهد...*
با دست های خالی از اینجا نمی رویم
ما سائلیم، سائل آقایِ کاظمین
رَشکِ بهشتیان شده حال کسی که هست
گوشه نشین جنتُ الاعلایِ کاظمین
نورِ الهی از همه جا موج می زند
توحیدی است بسکه سراپای کاظمین
داریم در جوار حرم، حقّ آب و گِل
خاتونِ شهر ما شده زهرایِ کاظمین
*امشب به خاطر این دختر عزیزت یه نگاهی به ما کن آقا...*
ما ریزه خوار صحن و سرای کریمه ایم
این افتخار ماست، گدای کریمه ایم
*علما! فضلا! شما خودتون رو خاک پای این کریمه میدونید...اگه ما مدینه نمیتونیم بریم..اگه راه مدینه به روی ما بسته شده...اگرم مدینه بریم نمیدونیم قبر مادرت کجاست...هروقت مدینه میریم آخرش یه جمله میگیم:*
یا فاطمه من عقده ی دل وا نکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم...
*ما که مدینه میریم وضعمون اینه؛خداروشکر قم داریم،حضرت معصومه داریم،وارد حرمش که میشیم دست به سینه میگذاریم میگیم:"السلام علیکِ یا فاطمه..."*
ما ریزه خوار صحن و سرای کریمه ایم
این افتخار ماست، گدای کریمه ایم
در سایه سار کوکبِ موسی بن جعفریم
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم
فیضش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است
*همه جای ایران فرزند موسی بن جعفر هستند...*
فیضش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است
یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم
هستی ماست نوکری اهل بیت او
ما خانه زادِ زینبِ موسی بن جعفریم
قم آستانِ رحمتِ آلِ پیمبر است
در این حرم، مُقرَّبِ موسی بن جعفریم
با مهر و رأفتش دلِ ما را خریده است
ما بندۀ مُکاتَبِ موسی بن جعفریم
چشمِ امید اهل دو عالم به دست اوست
ماتِ مرام و مَشربِ موسی بن جعفریم
حتّی قفس براش مَجال پَرَندگی ست
مدیونِ ذکر و یارب موسی بن جعفریم
*مردم! این زندان آخر خیلی به آقامون سخت گذشت...آقای ما نماز میخوند؛دست به آسمان بلند میکرد"یا سیدی نَجَّنی مِن حبسِ هارون"خدایا نجاتم بده "و خَلِّصنی مِن یَدِه..یا مُخَلَّصِ الشَّجر مِن بَینِ رملِِ و تینِِ و ماء"آقا جونم امشب یه خواهش ازت دارم...ای زندانی بغدا! دست به آسمون بلند میکردی و میگفتی:خدایا منو از زندان هارون خلاص کن.منم امشب به یه امیدی آمدم.من زندانیِ نفس اماره ام!من زندانی امیال شهوانی ام...آقا میشه امشب برای منم دعا کنی؟آقا ماه رجب داره تموم میشه...صدای پای ماه مبارک به گوش میرسه...آقا منم اسیرم...منم زندانی ام...*
مدیونِ ذکر و یارب موسی بن جعفریم
دلسوخته ز ندبۀ چشمان خسته اش
دلخون ز ناله و تبِ موسی بن جعفریم
آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش
با دست بسته غرق سجود است حضرتش
شاعر:یوسف رحیمی