نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ حاج محمود کریمی

روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ حاج محمود کریمی

کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت

پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت

دلتنگی‌اش برایِ رضا سینه سوز بود

قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت

با دستهای بسته  فقط ناسزا شنید

زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت

دیشب صدای سرفه‌ی او تا سحر كشید

زنجیر بِینِ حلقه‌ی خود یک مریض داشت

زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد

این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت

او روی در شکسته و  مادر به پشتِ در

تشییع او به روضه‌ی زهرا گریز داشت

بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود

انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت

اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت

زندان هرآنچه داشت  ویرانه نیز داشت

با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان

نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت...

سر بین طشت بود و حرامی کنارِ طشت

نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت

شاعر:حسن لطفی

 

*دیدن دَرِ زندان باز شد ، چهار حَمّال روی یك تخته ی در،امام ما رو می آوردند، با خودشون می گفتند:چقدر این بدن سنگینِ،این همه سال تو زندان بوده،چقدر سنگین؟ روپوش رو كنار زدن دیدن غل و زنجیر هنوز به دست و پاشه...جانِ عالم فداش...

جارچی كنارشون جار میزد: رافضی ها! بیایید بدن امام خودتون رو ببرید،هی صدا می زد: "هذا امام الرافضه" این امام از دین خارج شده هاست...بدن رو روی پل گذاشتن،چند روز نگذاشتن دست بزنن...اما موقع كفن و دفن كردن، كفن های نفیس آوردن...ای بی كفن حسین....

 

کیست این کشته که جان همه قربان تنش!

خاک صحرا کفن و خونِ گلو پیرهنش

نیزه را سرور من بسترِ راهت كردی

شام را غلغه ی صبحِ قیامت كردی

بر لب تشنه ات آن روز حکایت می کرد

خاتمی را که در انگشت شهادت کردی

اکبر و قاسم و عباس کجایند ، کجا

عشق چون این همه را بردی و غارت کردی؟

 

*اما موسی بن جعفر،هلاكِ عمو جانش اباالفضلِ...*

 

بر لب آبم و از داغ لبت می میرم

هر دم از غصه ی جانسوز تو آتش گیرم

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آب روان تصویرم